کلمه جو
صفحه اصلی

امور حسبی

دانشنامه عمومی

امور حِسبی (یا حِسبه یا حِسبیه) اصطلاحی در فقه و حقوق اسلامی است که به کلیه امور پسندیده ای گفته می شود که شرع و قوانین اسلام خواستار اجرای آن ها شده اما شخص خاصی را مسئول آن ها ندانسته است. حمایت از افراد بی سرپرست به صورت تعیین قیم و نظارت بر اعمال قیم، امور مربوط به ارث و وصیت و اداره اموال افراد مفقودالاثر مثال هایی از امور حسبی هستند. مطابق نظریه ای در فقه شیعه معروف به ولایت فقیه در امور حسبیه فقها نسبت به دیگر افراد در اجرای این امور اولویت دارند.
داوود فیرحی. نظام سیاسی و دولت در اسلام، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها، بهار ۱۳۸۲
جعفری لنگرودی، محمد جعفر (۱۳۹۰). ترمینولوژی حقوق. تهران: کتابخانه گنج دانش. شابک ۹۶۴-۵۹۸۶-۰۷-۹. پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)
متن قانون امور حسبی جمهوری اسلامی ایران
دامنه امور حسبیه از دیدگاه امام علی (ع) نیره قوی
بررسی تطبیقی آرای اهل سنت و شیعه در حسبه و امور حسبیه براتعلی رحیمی
در طول تاریخ تعریف های گوناگونی از امور حسبیه و دامنه شمول آن و نحوهٔ اجرای آن شده است. پیدایش این نهاد به صدر اسلام و زمانی بازمی گردد که همراه با رونق فعالیتهای تجاری و اجتماعی، ناهنجاری هایی چون تقلب و حیله در معاملات و احتکار و کم فروشی و دیگر بی بندوباری های اجتماعی نیز در جامعهٔ اسلامی رایج شدند. این وضعیت حکومت را به ایجاد نهاد حسبه و مقام محتسب ناگزیر نمود. وظیفه محتسب در دوران خلافت اموی فقط نظارت بر فعالیت بازار بود، اما در دوران عباسی دامنه فعالیت های آن به گونه ای گسترش یافت که تقریباً تمام مصادیق امر به معروف و نهی از منکر را شامل شد و تعریفی که از امور حسبه می شد هم در واقع تعریفی مشابه با تعریف امر به معروف و نهی از منکر شد.
امور حسبیه وارد حقوق ایران هم شده است و دامنهٔ شمول و نحوهٔ اجرای آن در قانون امور حسبی (مصوب ۱۳۱۹) به طور مفصل مشخص شده است. در ماده ۱ این قانون آمده است: «امور حسبی اموری است که دادگاه ها مکلفند نسبت به آن اقدام نموده و تصمیمی اتخاذ نمایند، بدون اینکه رسیدگی به آن ها متوقف بر وقوع اختلاف و منازعه بین اشخاص و اقامهٔ دعوی از طرف آن ها باشد» مثال های مهم از این امور که در قانون امور حسبی آمده شامل امور مربوط به تقسیم ارث و تادیه بدهی ها و اجرای وصیت مردگان، تعیین و عزل قیم برای یتیمان و مجانین، و نصب امین برای اداره اموال غایبین مفقودالاثر، می شود.
در حقوق امور حسبیه در مقابل امور ترافعی قرار می گیرد. در امور ترافعی، برای رسیدگی دادگاه وجود نزاع میان دو شهروند ضرورت دارد، در حالی که در امور حسبی، ولو چنین نزاعی وجود نداشته باشد، رسیدگی و صدور حکم باید توسط دادگاه صورت بپذیرد. البته مسائل حسبی نیز ممکن است در صورت بروز شکایت و دعوی مثل دعوی نسب، دعوی اصل نکاح و طلاق، دعوی ابطال وصیت نامه، جنبه ترافعی پیدا کنند.

دانشنامه آزاد فارسی

اُمور حِسْبی
اصطلاحی در فقه؛ به اموری گویند که باید انجام شوند و متصدی خاص برای انجام آن وجود ندارد؛ مانند حفظ اموال غایب، مجانین و یتیمانی که ولیّ قهری ندارند؛ یا حفظ موقوفاتی که متولی خاص ندارند، یا عمل به وصایای کسانی که وصی ندارند. تصرف در این امور، مانند اقدام به خرید یا فروش آن ها با رعایت مصالح از امور حسبی به شمار می رود. به اجماع همه فقیهان امامیه، فقیه جامع الشرایط یا نایبی که او تعیین می کند، دارای ولایت تصرف در این امورند. چنانچه فقیه حضور نداشته باشد مؤمنان عادل می توانند در این امور تصرف کنند. به نظر برخی، تصرف مومنان غیرعادل، اما موثق نیز مجاز است. امروز رسیدگی به امور حسبیه مانند نصب قیم، ضمّ امین به ولی قهری و نظایر آن جملگی در محاکم قضایی انجام می شود. امور حسبی معنایی عام نیز دارد که مراد از آن همۀ اموری است که شارع راضی به اهمال آن ها نیست و ترک آن ها موجب اختلال در نظام اجتماعی است، یعنی هم شامل امور یادشده و هم اموری مانند جهاد ابتدایی با کفار، قضاوت، امر به معروف و نهی از منکر می شود. در این که فقیه می تواند از باب تصرف در امور حسبی در همۀ این موارد تصرف کند، اختلاف است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] امور حسبی به امور دارای مصلحت عمومی گفته می شود. عمده بحث از امور حسبی در باب‏های اجتهاد و تقلید، تجارت و قضاء آمده است.
امور حسبی عبارت است از آنچه که در دو بعد دنیوی و اخروی به مصالح عمومی ارتباط دارد و شارع مقدس، به اهمال آن راضی نیست و برپایی آن را ضروری می‏داند.

← امور حسبی در مفهوم خاص
مشروعیت تصدی امور حسبی‏ای که تحت عنوان خاص یا عام، متصدی دارد و نیز همه امور حسبی اعم از کلی و جزئی، بنا بر قول به ثبوت ولایت عامه و مطلقه برای فقیه واجد شرایط، مورد بحث نیست؛ زیرا بنا بر قول به ثبوت ولایت مطلقه، متصدی امور یاد شده تعیین شده است.
بحث ما تنها بنا بر قول به عدم ثبوت ولایت مطلقه برای فقیه قابل طرح است.
امور حسبی به معنای عامّ یا از توابع قضا و شئون قاضی به شمار می‏رود، مانند فیصله دادن به نزاع ها، زندانی کردن کسی که از ادای بدهی خود امتناع می‏ورزد و حکم به حجر مفلس و یا از شئون و وظایف والیان و سلاطین، مانند رهبری سیاسی کشور، جمع زکات و خراج و تجهیز سپاه. برخی از امور حسبی محلّ تردید و شک قرار گرفته که آیا از وظایف والی است یا قاضی، مانند تصرف در اموال یتیم، دیوانه و حفظ اموال غائب.

اقسام امور حسبی
امور حسبی یا جزئی است مانند مصادیق یاد شده برای امور حسبی به معنای خاص، و یا کلی که از شئون ولایت مطلقه به شمار می‏رود مانند اقامه عدل و اجرای احکام الهی در پرتو تشکیل حکومت اسلامی و آنچه در راستای آن است.

مشروعیت تصدی فقیه، بر امور حسبی
...

پیشنهاد کاربران

Non - Litigious Affairs


اموری که دادگاه ها مکلف اند به آن مورد اقدام نموده و تصمیمی اتخاذ کنند بدون این که رسیدگی به آن متوقف بر وقوع اختلاف و منازعه بین اشخاص و اقاله دعوی از طرف آنها باشد.

تعریف امور حسبی

امور حسبی�چیست؟

امور حسبی�مربوط به احوال شخصیه است و در آن به اموری نظیر قیمویت، ترکه میت، غائب مفقودالاثر، محجورین و موارد مرتبط با آن پرداخته می شود که دادگاه ها مکلفند بدون اینکه در مورد آن امور، اختلاف و مرافعه ای بین اشخاص به وجود آمده باشد، وارد رسیدگی شوند.

امور حسبی مربوط به احوال شخصیه� است و در آن به اموری نظیر قیمومت، ترکه میت، غائب مفقودالاثر، محجورین و موارد مرتبط با آن پرداخته می شود که دادگاه ها مکلفند بدون اینکه در مورد آن امور، اختلاف و مرافعه ای بین اشخاص به وجود آمده باشد، وارد رسیدگی شوند.

چهار مرجع حق دخالت در امور حسبی را دارند ازر جمله دادسراها، شوراهای حل اختلاف، دادگاه های�خانواده� ( با این باور که با عنایت به قانون حمایت خانواده مصوب 91 دادگاه های�خانواده�از جمله دادگاه های اختصاصی هستند ) و دادگاه های عمومی حقوقی این مراجع را تشکیل می دهند این در حالی است که رئیس کل محاکم تهران در این زمینه بیان داشته که با ایجاد مجتمع قضایی امور حسبی پرونده هایی از این دست به صورت تخصصی در این مجتمع مورد رسیدگی قرار می گیرند.

– تعریف حِسَبه در لغت: از واژه حسبه، احتساب گرفته شده است به معنای شمارش و شمردن است، حَسَب از همین ریشه است و به معنای شمردن افتخارات است. واژه احتساب یعنی پاداش خواهی و حسبه که اسم آن است به معنای پاداش و مزد به کار فته است و هم احتساب یعنی بازداشتن از انجام کار زشت و ناپسند، و نیز در معانی ای چون اجر و ثواب که خداوند به مؤمنان میدهد و نیز به معنای امر به معروف و نهی از منکر.

– تعریف حِسَبه در اصطلاح حقوقی: به اموری گفته میشود که دادگاه ها باید بدون ملاحظه اینکه در آن ها اختلاف مرافعه ای وجود پیدا گرده یا نه، وارد رسیدگی شوند و تصمیم اخذ نمایند. حِسبه بر وزن ترمه از مفهوم اعتراض و تعرض به امری گرفته شده و�امور حسبی�اموری است که اقدام مقامات رسمی در آنها حاجت به شکوی و خصومت و تظلم ندارد، بلکه مقامات صلاحیتدار باید ارتجالاً و خود به خود متعرض و متصدی آن امور شوند.

– تعریف حسبه در قانون: در ماده 1 قانون�امور حسبی�آمده است که، �امور حسبی�اموری است که دادگاه ها مکلفند نسبت به آن امور اقدام نموده و تصمیمی اتخاذ نمایند بدون اینکه رسیدگی به آن ها متوقف بر وقوع اختلاف و مازعه بین اشخاص و اقامه دعوا از طرف آنها باشد. �

شاید این مطلب برای شما مفید باشد :���اساسنامه صندوق بین المللی پول

درست است که در امور حسبی، رفع الامرالی الحاکم، شرط نیست اما در برخی موارد در قانون امور حسبی، بیان شده است که محجور ممیز میتواند از قیم برای خرجی ندادن شکایت کند. ( ماده 96 ق. امورحسبی ) و یا در مورد خیانت یا عدم لیاقت وصی یا قیم یا امین منضم به ولی قهری در قانون امورحسبی، ترتیبات اعتراض و پژوهش، براساس قانون آیین دادرسی مدنی مقرر شده است مانند ( ماده 47 ق. امور حسبی ) بنابراین در�امور حسبی�هم منازعه و مرافعه ( در موارد خاص و مصرحه ) صورت میگیرد.

قانون حاکم بر�امور�حسبی:

رسیدگی به�امور حسبی�تابع مقررات قانون�امور حسبی�است مگر خلاف آن تصریح شده باشد.

– مرجع صالح به امورحسبی:

رسیدگی به�امور حسبی�در دادگاه های حقوقی به عمل می آید.

– دامنه اختیارات قاضی در�امور حسبی:

در�امور حسبی�قاضی برای مصالح اجتماعی، آزاد است هرگونه تحقیق را بدون درخواست اصحاب دعوا به عمل آورد، و در تمام مواقع رسیدگی میتواند دلایل را که مورد استناد واقع میشود قبول کند.

قانون�امور حسبی�به اموری نظیر قیمومت، ترکه میت، غائب مفقودالاثر و موارد مرتبط با آن می پردازد. دادستان در قبال این امور نیز دارای وظایفی است. برابر بند ‎‎‎3 ماده ‎‎84 قانون آیین دادرسی مدنی، در صورتی ‎که‎‎‎ خواهان به جهتی از جهات قانونی از قبیل صغر، عدم رشد، جنون یا ممنوعیت از تصرف در اموال در نتیجه حکم ورشکستگی، اهلیت قانونی برای اقامه‎ دعوی نداشته باشد، ایراد عدم اهلیت پذیرفته می‎شود و دادگاه قرار رد دعوی را صادر می‎کند.

البته نماینده‎ قانونی او می‎تواند همان دعوی را طرح کند و خود شخص نیز پس از این که دارای اهلیت شد، دوباره می‎تواند همان دعوی را اقامه کند همچنین مطابق ماده ‎‎86 قانون آیین دادرسی مدنی، چنانچه خوانده اهلیت نداشته باشد، می‎تواند از پاسخ‎ دادن به دعوی خودداری کند. دادگاه نیز باید به دادستان اطلاع دهد تا برای محجور قیم تعیین شود. ( ماده ‎‎56 قانون�امور حسبی )




اموری که دادگاه ها مکلف اند به آن امور اقدام نمایند و تصمیمی اتخاذ کنند بدون اینکه رسیدگی به آنها متوقف بر وقوع اختلاف و منازعه بین اشخاص و اقامه دعوی از طرف آنها باشد.


کلمات دیگر: