کلمه جو
صفحه اصلی

پیراهن یوسف

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] معادل عربی پیراهن "قمیص" است. قمیص نوعی لباس است که به بدن انسان آویزان شده و آن را احاطه نموده و پوست را می پوشاند.
واژه ی پیراهن در کلام الله مجید تنها در داستان حضرت یوسف (علیه السلام) بیان شده و فقط به سوره یوسف اختصاص پیدا نموده است. برادران یوسف در اثر حسادتی که به او داشتند، وی را از پدر جدا نموده و با نشاندادن پیراهن خونین وی به پدر وانمود کردند که کشته شده است. در ماجرای دیگری پیراهن یوسف مورد تهاجم همسر عزیز مصر قرار گرفته و پاره میشود؛ بعد نحوه ی پاره شدن پیراهن به عنوان بیّنه مورد شهادت قرار می گیرد. همچنین در آن هنگام که یوسف (علیه السلام) خزانه دار مصر میشود، پیراهن خود را توسط یکی از برادرانش به پدر می رساند و به وسیله ی آن یعقوب نبی (علیه السلام) که سالها در فراق فرزندش نابینا شده بود، بینایی خود را به دست میآورد.
یوسف در آیینه ی قرآن
حضرت یوسف، فرزند یعقوب نبی، فرزند ابراهیم خلیل الله (علیه السلام) از پیامبران بزرگ الهی است. حضرت یعقوب دوازده پسر داشت و از بین پسرانش به یوسف که کودکی چند ساله بود، به خاطر امتیازات ویژه ای که داشت، ابراز علاقه و محبت به خصوصی نسبت به وی نشان می داد؛ این امر موجب حسادت برادرانش گردید. تا اینکه دست به حیلهای زده و او را از پدر جدا نمودند. برادران به بهانه ی گردش، یوسف را به صحرا برده و در چاه انداختند. وی به وسیله ی کاروانی که از آن چاه آب برمی داشتند، بیرون آمد و جهت فروش به مصر برده شد. او در مصر، توسط پادشاه آن زمان خریداری شد و در خانه ی او پرورش یافت. یوسف در عنفوان جوانی مورد عشق و کامجویی همسر عزیز مصر قرار گرفت، اما پاکی یوسف به او اجازه ی گناه نداد تا این که به دلیل سرپیچی از این خواسته، به زندان افکنده شد. یوسف در زندان خواب دو زندانی را تعبیر کرد و همین امر موجب شد که سالیان بعد با یادکرد یکی از زندانیان که خدمت گذار پادشاه بود، جهت تعبیر خواب پادشاه آن زمان، به قصر عزیز مصر راه یابد و با تدبیر حکیمانه در سالهای خشکسالی، توسط پادشاه به منصب خزانهداری و پس از آن به حکومتداری برسد.
حیله ی برادران
شبی یوسف خواب دید که خورشید و ماه و یازده ستاره در مقابل او سجده کردند؛ این خواب را با پدر خویش در میان گذاشت و یعقوب (علیه السلام) وی را از بازگو کردن آن برای برادران نهی نمود؛ اما برادران از خواب یوسف آگاهی یافتند و با نقشهی طراحی شده، وی را به صحرا بردند و پیراهنش را از تن او درآورده و در چاهی انداختند و غروب گریه کنان نزد پدر برگشتند: «وَ جَاءُو عَلیَ قَمِیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ...» «و پیراهن او را با خونی دروغین (آغشته ساخته، نزد پدر) آوردند...» آنها طبق نقشهای که از قبل با هم طراحی کرده بودند، حیوانی را کشته و پیراهن یوسف را به خون آن آغشته نمودند؛ سپس پیراهن را به نزد یعقوب (علیه السلام) آورده و به وی وانمود کردند که یوسف به وسیله ی گرگ دریده شده و همین پیراهن خونآلود از او باقی مانده است. حضرت یعقوب هنگام وداع با یوسف، پیراهنی را که از جد خود ابراهیم خلیل الرحمان (علیه السلام) به ارث برده بود، در حرزی قرار داد و به دور گردن او انداخت. هنگامی که یوسف به صورت برهنه در چاه قرار گرفت، جبرئیل امین به نزد او آمد و پس از باز کردن گردن آویز، آن پیراهن را بر بدن یوسف پوشانید.
پاره شدن پیراهن یوسف
...
[ویکی اهل البیت] پیراهن حضرت یوسف علیه السلام از واژگان قرآن است که در قسمتهای مختلفی از زندگی حضرت یوسف علیه السلام کاربرد دارد.
معادل عربی پیراهن "قمیص" است. قمیص نوعی لباس است که به بدن انسان آویزان شده و آن را احاطه نموده و پوست را می پوشاند.
واژه ی پیراهن در کلام الله مجید تنها در داستان حضرت یوسف علیه السلام بیان شده و فقط به سوره یوسف اختصاص پیدا نموده است. برادران یوسف در اثر حسادتی که به او داشتند، وی را از پدر جدا نموده و با نشان دادن پیراهن خونین وی به پدر وانمود کردند که کشته شده است. در ماجرای دیگری پیراهن یوسف مورد تهاجم همسر عزیز مصر قرار گرفته و پاره می شود؛ بعد نحوه ی پاره شدن پیراهن به عنوان بیّنه مورد شهادت قرار می گیرد. همچنین در آن هنگام که یوسف علیه السلام خزانه دار مصر می شود، پیراهن خود را توسط یکی از برادرانش به پدر می رساند و به وسیله ی آن یعقوب نبی علیه السلام که سالها در فراق فرزندش نا بینا شده بود، بینایی خود را بدست می آورد.
حضرت یوسف، فرزند یعقوب نبی، فرزند ابراهیم خلیل الله علیه السلام از پیامبران بزرگ الهی است. حضرت یعقوب دوازده پسر داشت و از بین پسرانش به یوسف که کودکی چند ساله بود، به خاطر امتیازات ویژه ای که داشت، ابراز علاقه و محبت به خصوصی نسبت به وی نشان می داد؛ این امر موجب حسادت برادرانش گردید تا این که دست به حیله ای زده و او را از پدر جدا نمودند. برادران به بهانه ی گردش، یوسف را به صحرا برده و در چاه انداختند. وی به وسیله ی کاروانی که از آن چاه آب برمی داشتند، بیرون آمد و جهت فروش به مصر برده شد.
او در مصر توسط پادشاه آن زمان خریداری شد و در خانه ی او پرورش یافت. یوسف در عنفوان جوانی مورد عشق و کامجویی همسر عزیز مصر قرار گرفت اما پاکی یوسف به او اجازه ی گناه نداد تا این که به دلیل سرپیچی از این خواسته به زندان افکنده شد. یوسف در زندان خواب دو زندانی را تعبیر کرد. و همین امر موجب شد که سالیان بعد با یادکرد یکی از زندانیان که خدمت گذار پادشاه بود، جهت تعبیر خواب پادشاه آن زمان به قصر عزیز مصر راه یابد و با تدبیر حکیمانه در سالهای خشکسالی، توسط پادشاه به منصب خزانه داری و پس از آن به حکومت داری برسد.
شبی یوسف خواب دید که خورشید و ماه و یازده ستاره در مقابل او سجده کردند؛ این خواب را با پدر خویش در میان گذاشت و یعقوب علیه السلام وی را از بازگو کردن آن برای برادران نهی نمود؛ اما برادران از خواب یوسف آگاهی یافتند و با نقشه ی طراحی شده، وی را به صحرا بردند و پیراهنش را از تن او در آورده و در چاهی انداختند و غروب گریه کنان نزد پدر برگشتند:
«وَ جَاءُو عَلیَ قَمِیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ...»؛ و پیراهن او را با خونی دروغین (آغشته ساخته، نزد پدر) آوردند...


کلمات دیگر: