کلمه جو
صفحه اصلی

شعوبیه

فرهنگ فارسی

یا شعوبیان گروهی که طرفدار رجحان عجم بر عربند. در عهد بنی امیه سیاست عربی محض رواج یافت . مشاغل عرب اختصاص داشت و نسبت باقوام دیگر تحقیر و اهانت معمول بود. در مقابل طرفداران سیاست بنی امیه گوهی بتفضیل عجم بر عرب برخاستند . بیشتر این عده ایرانیان بودند . این گروه را شعوبیه نامیده اند و این اصطلاح در عهد بنی عباس رایج شده شعوبیه در زمان خلافت عباسیان فرصتی برای نشر افکار و عقاید خود یافتند و بتالیف کتب و رسالات و سرودن اشعاری در باب تفضیل قوم ایرانی بر عرب و تفاخر بنژاد خود و تحقیر عرب آغاز کردند . این گروه از اوایل قرن دوم تا قرن چهارم هجری بشدت مشغول تبلیغ افکار خود بودند . درین مدت شاعران بزرگی از میان ایرانیان با فکر شعوبی برخاستند و باظهار عقاید خود پرداختند از آن جمله است خریمی شاعر سغدی متوکلی از ندمائ متوکل و بشاربن برد طخارستانی . از جمله مولفان شعوبی از ابو عثمان سعید بن حمید بختگان از نجیب زادگان ایارنی مولف کتاب [ انتصاف العجم من العرب ] و [ فضل العجم علی العرب و افتخار ها ] هیثم ابن عدی معاصر منصور و مهدی و هادی و هارون صاحب کتاب المثالب الصغیر کتاب المثالب الکبیر کتاب مثالب ربیعه اخبار الفرس و غیره سهل بن هارون دشت میشانی معاصر مامون و رئیس بیت الحکمه که چند کتاب در ذکر مثالب عرب داشتهعلان شعوبی صاحب کتاب المیدان فی المثالب ابو عبیده معمر بن المثنی مولف کتاب لصوص العرب و فضائل الفرس و بسیاری دیگر را میتوان نام بود .

لغت نامه دهخدا

( شعوبیة ) شعوبیة. [ ش ُ بی ی َ ] ( اِخ ) شعوبیه. گروه شعوبی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). فرقه ای از مسلمانان که به تحقیر شأن عرب و اهانت بر آنان ایستادند و منشاء این فرقه موالیان و بعضی ابناء امأاند. گویند آنگاه که معاویه زیادبن ابیه را به پدر خود ابوسفیان پیوست ، زیاد دانست که عرب چون از حقیقت امر آگاهند به این استلحاق گردن ننهند، از این رو کتابی در مثالب عرب کرد و هرگونه نقص و عیب و عار بدیشان منسوب داشت. و هم گویند که هشام بن عبدالملک به نضربن شمیل و خالدبن سلمه مخزومی امر فرمود تا کتابی در مثالب و مناقب عرب تصنیف کردند و در این کتاب ذکری از قریش نبود و سپس هیثم بن عدی که از ادعیاء یعنی در نسب متهم بود در مثالب اهل شرف از عرب کتابی کرد و هم ابوعبیده معمربن المثنی که پدر او از یهود بود و مردم با سعه علم و احاطه فضل وی او را به یهودی بودن پدرش نکوهش می کردند کتابی در مثالب عرب نوشت و پس از آن علان بن الحسن الشعوبی الوراق که منسوب به زندقه بود کتابی به امر طاهربن الحسین در مثالب عرب نگاشت و در آن کتاب از مثالب بنی هاشم و سپس بطنهای قریش آغاز کرد، بعد از آن به دیگر قبایل عرب پرداخت و هر رذیله و قباحتی را به عرب نسبت کرد و طاهربن الحسین او را سی هزار درهم صلت داد و پس از آن ابن غرسیه رساله ای بلیغ در تفضیل عجم بر عرب نوشت ، لکن این کتب از میان بشده است وتنها پاره هایی از بعض آن در کتب ادب و تاریخ برجایست. ( یادداشت مؤلف ). دین اسلام دین برادری و برابری است ، و امتیاز هر کس در این دین مبین بر مبنای تقوی وفضیلت اوست چنانکه در آیه شریفه «انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عنداﷲ اتقیکم » ( قرآن 13/49 ). آمده است. عرب در صدر اسلام مبشر این اصل بودولی بعداً بخصوص در دوره بنی امیه سیاست عربی محض در میان آمد و همه مناصب و مشاغل تا پایان آن دوره به عرب اختصاص داشت و به اقوام دیگر کمال تحقیر و اهانت می شد. این تحقیر و اهانت بر ملل تابع مخصوصاً ایرانیان که تمدن درخشانتری داشتند گران می آمد و از این رو برای مقابله با عرب سه راه زیر را پیش گرفتند:
1- قیام سیاسی ، مانند قیام ابومسلم که بالنتیجه به تشکیل دولتهای مستقل ایرانی منتهی شد.
2- قیام علیه آیین اسلام و تعمد در تخریب آن که در حقیقت نوعی مقاومت منفی بر ضد حکومت اسلامی بود و در عصر بنی عباس با شدت عجیب ادامه یافت و با مقاومت سخت خلفا مواجه گردید.

شعوبیة. [ ش ُ بی ی َ ] (اِخ ) شعوبیه . گروه شعوبی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). فرقه ای از مسلمانان که به تحقیر شأن عرب و اهانت بر آنان ایستادند و منشاء این فرقه موالیان و بعضی ابناء امأاند. گویند آنگاه که معاویه زیادبن ابیه را به پدر خود ابوسفیان پیوست ، زیاد دانست که عرب چون از حقیقت امر آگاهند به این استلحاق گردن ننهند، از این رو کتابی در مثالب عرب کرد و هرگونه نقص و عیب و عار بدیشان منسوب داشت . و هم گویند که هشام بن عبدالملک به نضربن شمیل و خالدبن سلمه ٔ مخزومی امر فرمود تا کتابی در مثالب و مناقب عرب تصنیف کردند و در این کتاب ذکری از قریش نبود و سپس هیثم بن عدی که از ادعیاء یعنی در نسب متهم بود در مثالب اهل شرف از عرب کتابی کرد و هم ابوعبیده معمربن المثنی که پدر او از یهود بود و مردم با سعه ٔ علم و احاطه ٔ فضل وی او را به یهودی بودن پدرش نکوهش می کردند کتابی در مثالب عرب نوشت و پس از آن علان بن الحسن الشعوبی الوراق که منسوب به زندقه بود کتابی به امر طاهربن الحسین در مثالب عرب نگاشت و در آن کتاب از مثالب بنی هاشم و سپس بطنهای قریش آغاز کرد، بعد از آن به دیگر قبایل عرب پرداخت و هر رذیله و قباحتی را به عرب نسبت کرد و طاهربن الحسین او را سی هزار درهم صلت داد و پس از آن ابن غرسیه رساله ای بلیغ در تفضیل عجم بر عرب نوشت ، لکن این کتب از میان بشده است وتنها پاره هایی از بعض آن در کتب ادب و تاریخ برجایست . (یادداشت مؤلف ). دین اسلام دین برادری و برابری است ، و امتیاز هر کس در این دین مبین بر مبنای تقوی وفضیلت اوست چنانکه در آیه ٔ شریفه ٔ «انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عنداﷲ اتقیکم » (قرآن 13/49). آمده است . عرب در صدر اسلام مبشر این اصل بودولی بعداً بخصوص در دوره ٔ بنی امیه سیاست عربی محض در میان آمد و همه ٔ مناصب و مشاغل تا پایان آن دوره به عرب اختصاص داشت و به اقوام دیگر کمال تحقیر و اهانت می شد. این تحقیر و اهانت بر ملل تابع مخصوصاً ایرانیان که تمدن درخشانتری داشتند گران می آمد و از این رو برای مقابله با عرب سه راه زیر را پیش گرفتند:
1- قیام سیاسی ، مانند قیام ابومسلم که بالنتیجه به تشکیل دولتهای مستقل ایرانی منتهی شد.
2- قیام علیه آیین اسلام و تعمد در تخریب آن که در حقیقت نوعی مقاومت منفی بر ضد حکومت اسلامی بود و در عصر بنی عباس با شدت عجیب ادامه یافت و با مقاومت سخت خلفا مواجه گردید.
3- قیام اجتماعی و ادبی که بوسیله ٔ دسته ای به نام شعوبیه صورت گرفت . ظهور این دسته از عهد اموی است و اینان در آغاز کار عبارت بودند از گروهی که بر غرور و خودپسندی عربان و تحقیر سایر اقوام به دیده ٔ انتقاد می نگریستند و می گفتند که اسلام با چنین فکری مخالف است و تفاخر بین احزاب و قبایل را ممنوع کرده و به حکم آیه ٔ فوق برتری را از راه تقوی دانسته است و چون این دسته به آیه ٔ شریفه ٔ مذکور استدلال و استناد می کردند آنان را شعوبیه خواندند. شعوبیه نخست (در دوره ٔ بنی امیه ) در مقابل مفاخرت عرب بر نژاد خویش دم از تساوی می زدند ولی بعداً تفضیل عجم بر اعراب را عنوان کردند.
اصطلاح شعوبیه : این اصطلاح از عهد بنی عباس مشهور گشت و در عهد بنی امیه با وجود ظهورآنان نام شعوبیه بدیشان اطلاق نمی گشت . در عهد بنی عباس ایرانیان بواسطه ٔ کسب قدرت در دستگاه خلافت فرصت خوبی برای نشر افکار و عقاید خود یافتند و به تألیف کتابها و انشاد اشعار در تفضیل عجم بر عرب پرداختند وبرخی از بزرگان ایرانی آنان را در این راه تشویق میکردند، چنانکه طاهربن حسین به علان شعوبی بخاطر نوشتن کتابی در مثالب عرب صلتی بزرگ بخشید. شعوبیه از اوایل قرن دوم تا چهارم هجری بشدت مشغول تبلیغ افکار و عقاید خود بودند و شعرای بزرگ ایرانی در ترویج شعوبیه شعرها ساختند چون خریمی و متوکلی و بشاربن برد، چنانکه متوکلی در قصیده ای که یعقوب لیث برای خلیفه فرستاد چنین گفت :
انا ابن الاکارم من نسل جم
و حائز ارث ملوک العجم ...
فقل لبنی هاشم اجمعین
هلموا الی الخلع قبل الندم ...
فعودوا الی ارضکم بالحجاز
لأکل الضباب و رعی الغنم .
از جمله ٔ مؤلفین شعوبی ابوعثمان سعیدبن حمید بختکان و هیثم بن عدی و سهل بن هارون دشت میشانی و علان شعوبی و ابوعبیده و بسیاری دیگر از میهن پرستان ایرانی که هر یک در مثالب عرب و تفضیل عجم بر عرب کتابها نوشتند. این کتابها بمرور بر اثر تغییر روش فکری ایرانیان و نفوذ شدید اسلام و علل دیگر از میان رفت ولی اثر بزرگ آن یعنی قیام برای کسب استقلال ازدست رفته بر جای ماند. (از تاریخ ادبیات در ایران تألیف صفا صص 23 - 26). و رجوع به شعوبی و الموشح ص 141 و عقدالفرید فهرست ج 3 و البیان و التبیین فهرست ج 1 و 2 و 3 و فرهنگ فارسی معین شود.


فرهنگ عمید

در دورۀ بنی امیه، گروهی از مسلمانان، به ویژه ایرانیان که قائل به برتری عجم بر عرب بوده و عرب را تحقیر می کردند.

دانشنامه عمومی

ایرانیان که در برابر استحاله و از دست دادن هویت ملی خویش سر می پیچیدند نهضت هایی را علیه خلفای مسلمان پایه ریزی کردند. از اواخر عهد اموی نهضت های ملی و سیاسی و مذهبی هر روز به رنگی ظاهر می شد. مقصود اصلی این جنبش ها برانداختن دولت و سیادت عرب بود و با اسلام کاری نداشتند. بزرگترین نهضت ایرانیان که به انقراض دولت و سیادت عرب ها انجامید نهضت شعوبیه بود. شعوبیه نام نحله ای است که از اواخر دولت اموی (اوائل قرن دوم هـ. ق) ظهور یافت و به برانداختن بنی امیه، برکشیدن بنی عباس و استقلال سیاسی ایرانیان انجامید. شعوبیان برای عرب ها در نژاد و فرهنگ پشیزی ارزش و اعتبار قائل نبودند و خود را برتر از عرب می دانستند. کار برتری جویی عرب و تحقیر عجم به جایی رسید که امویان غیر عرب و از جمله ایرانیان را موالی می خواندند. عکس العمل منطقی ایرانیان در برابر این تبعیض نژادی اعراب به دو شکل پدیدار شد: نخست گروهی که با تمسک به متن قرآن (سوره حجرات، آیه ۱۳) که ملاک برتری میان شعوب و قبائل را تقوای الهی می شمارد، به اصل مساوات میان عرب و عجم اعتقاد داشتند. این ها اگر چه در ابتدا «اهل تسویه» خوانده می شدند، اما بعدها به «شعوبیه» شهرت یافتند. گروه دوم کسانی بودند که در برابر تبعیض و مظالم اعراب، راه تعصب و افراط در پیش گرفتند و قائل به تفضیل و سیادت عجم بر عرب بودند. بعدها به تدریج نام شعوبیه به هر دو گروه اطلاق شد و گروه اخیر، پایه گذار نهضتی شد که به تحصیل استقلال ایرانیان در حوزه های سیاسی، فرهنگی و ادبی منتهی گشت. استعمال لفظ شعوبیه به معنای مخالفان قوم عرب، به احتمال زیاد به بعد از سال ۱۳۲ هـ. ق و دوران حکومت بنی عباس بازمی گردد. شعوبیه به معنای عام نام فرقه ای است که معتقد به فضیلت عرب بر سایر اقوام نیست و به معنای خاص عبارت از فرقه ای است که دشمن جنس عرب است و این قوم را پست ترین اقوام عالم می شمارد و جنس عجم را بر عرب ترجیح می دهد.
اسماعیل بن یسار نسایی (۴۰-۱۳۲ (قمری))
زیاد عجم (۷۰-۱۲۰ (قمری))
بشار پسر برد (۹۵-۱۶۸ (قمری))
حسام پسر عدا (درگذشته ۲۰۹ (قمری))
ابوالحسن علی مدائنی (۱۳۵-۲۱۵ (قمری))
ابوحاتم سجستانی (۲۵۵ (قمری))
ابوعبدالله محمد مرزبانی (۲۹۷-۳۷۸ (قمری))
ابویعقوب خریمی
عبدالله بن مقفع
ابراهیم پسر ممشاد (سده سوم هجری)
مهیار دیلمی
آبان لاحقی
اسحاق بن حسان خریمی سغدی
ابونواس اهوازی (حسن بن هانی حَکَمی)
بَشّار پسر بُرد پسر یرجوخ
عبدالسلام بن رغبان (دیک الجن)
کلمه «شعوبیه» برگرفته از آیه قرآن است:
یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَیٰ وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ (حجرات، آیه ۱۳)
با آغاز جنگ قادسیه در ۶۳۷ میلادی عرب های مسلمان واردایران شدند و لشکر ایران تحت فرماندهی رستم فرخ زاد شکست خورد. با مرگ یزدگرد سوم، آخرین شاه ساسانی در سال ۶۵۱ میلادی برخورد نظامی بین لشکر ایران و عرب ها به پایان رسید، اما درگیری واقعی میان دو طرف آغاز شد.

دانشنامه آزاد فارسی

شُعوبیّه
نام جنبشی فکری و فرهنگی در روزگار امویان و اوایل عباسیان که با دعوی سیادت قومی عرب و برتری آن ها بر دیگر اقوام و ملت ها مخالفت می کردند و دست کم خود را با آن ها برابر می دانستند. اینان بیشتر ایرانی بودند. در روزگار بنی امیه، اعراب در تحقیر مسلمانانی که از قوم عرب نبودند، افراط می کردند و آن ها را موالی (بردگان آزادشده) می خواندند. جنبش شعوبیه که واکنشی به این رفتار بود، بسیار پنهانی شکل گرفت و به تدریج آشکار شد. دعوت شعوبیه در آ‎غاز متکی بر تعالیم اسلام بود. شعوبیان در پاسخ به اعراب و هواداران سیادت قومی عرب، از شعارهای اجتماعی آیین اسلام بهره می جسته و بر آن بوده اند که اسلام هیچ ملتی را بر دیگری برتری نداده و نشانۀ کرامت را پرهیزگاری شمرده است (سورۀ حجرات، آیۀ ۱۳). در همان حال که این دسته از شعوبیان که اهل تسویه خوانده شده اند، عقیدۀ مساوات را تبلیغ می کردند، در اواخر دورۀ امویان گروه دیگری پیدا شدند که پا را از این هم فراتر نهادند و عرب را از دیگر اقوام پست تر شمردند. نخستین نمود افکار و عقاید شعوبیه در اشعار شاعران ایرانی دیده می شد که همگی به عربی شعر می گفتند. شاعرانی چون اسماعیل بن سیّار نسایی، و بشّار بن بُرد طُخارستانی در پاسخ به اعراب که ایرانیان را علوج و عجم و موالی می خواندند، و به تبار خود، یعنی خاندان کسری و قباد، می بالیدند. افزون بر این، تألیف آثاری در ذکر افتخارات ایرانیان، چون فضایل الفرس ابوعبیده معّمر بن مثنّی، و ترجمۀ آثار پهلوی، چون آیین نامه و خدای نامه، در تاریخ ایران و تمدن ایرانی، از دیگر روش هایی بود که شعوبیان برای نشر عقاید خود پیش گرفتند. با استقرار حکومت عباسیان، جنبش شعوبیه نیز قدرت یافت. با نفوذ وزیران ایرانی در دستگاه خلافت عباسی و قیام کسانی چون سنباد گبر، اسحاق تُرک، مقنّع، و استاسیس که داعیۀ خونخواهی ابومسلم خراسانی داشتند، زمینۀ فعالیت و تبلیغ و پیشرفت هواداران شعوبیه به گونه ای فراهم آمد که برخی شعوبیان حتی با دین اسلام که منتسب به عرب بود و نیز هر آنچه به عرب تعلق داشت، مخالفت ورزیدند. در دورۀ عباسیان، اعراب که از ایرانیان دل پرخونی داشتند، پیروان شعوبیه را زندیق خواندند و به این بهانه بسیاری از بزرگان و سران این جنبش را کشتند. چنان که بشار بن برد، و ابن مقفع به اتهام زندقه کشته شدند؛ توجه به مبارزه و پیگرد زنادقه سبب نابودی بسیاری از تألیفات و آثار شعوبیه شد. به تدریج با کم رنگ شدن تفاخرات و تعصبات عرب در دورۀ عباسی و نیز مداخلۀ ایرانیان در ادارۀ دستگاه خلافت، نشر افکار شعوبیه نیز چندان ضرورت نیافت و این جنبش از حرکت بازایستاد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] شعوبیه در لغت، یعنی اهل مساوات و برابری. و در اصطلاح گروهی اند که قائل به برتری عرب بر عجم نیستند. وجه تسمیه فرقه، مخالف تعصب عربی، به شعوبیه این است که این فرقه با استدلال به آیه «وَ جَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَ قَبَائِلَ؛ خواهان مساوات میان ملل بودند.» و زمزمه عقاید شعوبیه از اواخر عهد اموی از زمانی که "اسماعیل بن یسار" در حضور "هشام بن عبدالملک" مفاخر ایرانیان را می شمرد، آغاز شد.
در لغت، «شعوبیه» یعنی اهل مساوات و برابری. و در اصطلاح «الشعوبیه فرقه لاتفضل العرب علی العجم» به این معنی است که شعوبیه گروهی اند که تامل به برتری عرب بر عجم نیستند. در برخی دیگر از کتب لغت، معنای خاص شعوبیه آورده شده است. برای نمونه "ابن حاجب" در تعریف شعوبیه می نویسد: «قوم متعصبون علی العرب مفضلون علیهم العجم» و "ابن منظور" می نویسد: «والشعوبی هو الذی یصغر شان العرب و لایری لهم فضلاً علی غیرهم؛ یعنی شعوبی کسی است که عرب را حقیر می داند و برای او برتری نسبت به دیگران قائل نیست.»
وجه تسمیه کلمه شعوبیه
لفظ شعوبیه مانند راوندیه، خرمیه، قدریه، جهمیه و امثال آن عبارت است از فرقه خاص و تانیت کلمه به مناسبت فقه و جماعت است. کلمه شعوبی منسوب به لفظ «شعوب» در قرآن مجید است: «یَا اَیُّهَا النَّاسُ اِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَاُنثَی وَ جَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ اَتْقَاکُمْ؛ ای مردم ما شما را از یک مرد و یک زن آفریدیم و شما را به صورت تیده های گوناگون و قبیله های مختلف قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. به یقین گرامی ترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست.»وجه تسمیه فرقه، مخالف تعصب عربی، به شعوبیه این است که این فرقه با استدلال به آیه «وَ جَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَ قَبَائِلَ؛خواهان مساوات میان ملل بودند.»
چگونگی پیدایش شعوبیه
پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) و سپری شدن روزگار خلفای راشدین، حکومت به خلفای بنی امیه و آل مروان رسید. در دوران حکومت امویان تغییرات زیادی در مبانی دین اسلام پدیدار شد. مساوات و برادری که از مبانی دین اسلام بود از بین رفت و جای خود را به ظلم و ستم و شکنجه و آزار و تحقیر مسلمانان غیر عرب داد. ایرانیان شکوه و عظمت امپراتوری گذشته خود را از دست داده بودند و به این دلخوش و راضی بودند که دین اسلام را پذیرفته اند و به جهت احکام و مقررات این دین، عدالت در مورد آنها رعایت خواهد شد و شرف و حیثیت و آبروی آنان محفوظ است.عملکرد نامناسب امویان و قائل شدن تفاوت فاحش میان اعراب و موالی موجب بروز شورش های مختلف ملی، سیاسی و مذهبی شد. این قیام ها به منظور مقابله با دولت امویان و برانداختن سیاست عرب و دارای ریشه های فکری و فرهنگی بود.به طور کلی از زمان دولت امویان به بعد سه مسلک و عقیده مهم در میان مسلمانان پدید آمد که می توان آنان را احزاب سه گانه نامید.اصول و مبنای اصلی این سه حزب عبارت بود از:۱: تفضیل عرب بر تمام ملل و اقوام عالم یا حزب عربی.۲: مساوات و برابری همه طوایف و ملل عالم با یکدیگر یا حزب مساوات (شعوبیه غیر منحرف).۳: برتری عجم بر عرب و تحقیر عرب (شعوبیه منحرف).پیدایش این سه حزب از جهت تقدم تاریخی به همان ترتیبی است که نوشته شده است. حزب عربی اولین فرقه ای بود که در عهد دولت بنی امیه پیدا شد. عقیده این دسته این بود که جنس عرب بر همه ملت ها فضیلت دارند.شعوبیه غیر منحرف یا اهل تسویه معتقد بودند که میان ملل و طوایف عالم، بالذات تفاوتی نیست و اگر فضیلتی باشد در افراد آن هم به جهت سجایای اخلاقی نه قوم و قبیله و نسب است. حرف شعوبی منحرف یا فرقه ای که مرامشان تحقیر عرب و تفضیل ملل دیگر بود، به وسایل گوناگون در برانداختن سیادت عرب می کوشیدند.
تاریخ پیدایش شعوبیه
...

پیشنهاد کاربران

هو
نهضتی ایرانی که در قرون اولیه اسلامی در مقابل شوونیسم یا ناسیونالیسم افراطی عرب تشکیل شد.

تازیان عرب مسلمان دنا جایی که در توان داشتند ایرانیان را کشتند بویژه سرداران و دانشمندان کشور عزیزمان را! خیلی ساده ست برای درک و فهمیدن اینکه ایرانیان بر عربان برتری داشتند و دارند!


کلمات دیگر: