خودشناسی
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
تجزیه و تحلیل خویشتن، خود شناسی
خود شناسی، درون خویشتن بینی
فرهنگ فارسی
اطلاع بر خود شناخت خود
لغت نامه دهخدا
دانشنامه عمومی
خودشناسی (به انگلیسی: Self-knowledge) اصطلاحی است در روانشناسی برای توصیف اطلاعات فردی یا خود فرد و دانش فردی در مورد خود فرد.
خودت رو بشناس
خودشناسی مرتبط با خوداندیشی، فکر کردن در مورد خود و انتقاد از خود یا حتی پرسشگری انتقاد و قضاوت از تفکر خود محسوب می شود. خودشناسی مهارت اساسی انسان در بررسی فلسفه است .
خودت رو بشناس
خودشناسی مرتبط با خوداندیشی، فکر کردن در مورد خود و انتقاد از خود یا حتی پرسشگری انتقاد و قضاوت از تفکر خود محسوب می شود. خودشناسی مهارت اساسی انسان در بررسی فلسفه است .
wiki: خودشناسی
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] خوشناسی یعنی شناخت خود با همه استعدادها و نیروها برای رسیدن به کمال ، که مورد تاکید آیات و روایات بوده و راه ها ی مختلفی برای رسیدن به آن وجود دارد.
نفس در لغت به معنای جان ، روح ، خویشتن و خود آمده است و خودشناسی به معنای اطلاع بر خود، شناختن خود و عارف به نفس خود شدن می باشد.
معنای اصطلاحی خودشناسی
خودشناسی در اصطلاح یعنی شناختن انسان از آن نظر که دارای استعدادها و نیروهایی برای تکامل انسانی می باشد.
خودشناسی در آیات
نفس در قرآن کریم در موارد و تعابیر متعددی به کار رفته است. از جمله به معنای: ۱. ذات پاک حق تعالی ۲. روح ۳. دل و نهاد ۴. به عنوان سرچشمه تمام کارها ۵. عامل ظلم و ستم ۶. عاملی برای تحول نعمت به نقمت و... اما در مورد خودشناسی در قرآن، خداوند در برخی آیات ، با ذکر نشانه ها یی در وجود انسان و مهم دانستن آن ها، از آن جهت که شناخت آن ها منجر به شناخت خود و در نتیجه پیدا کردن مسیر و راه سعادت است، اهمیت خودشناسی را بیان می کند: «به زودی نشانه ها ی خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آن ها نشان می دهیم تا برای آنان آشکار گردد که او حق است.» «و در وجود خود شما(نیز آیاتی است)، آیا نمی بینید؟»
خودشناسی در روایات
...
نفس در لغت به معنای جان ، روح ، خویشتن و خود آمده است و خودشناسی به معنای اطلاع بر خود، شناختن خود و عارف به نفس خود شدن می باشد.
معنای اصطلاحی خودشناسی
خودشناسی در اصطلاح یعنی شناختن انسان از آن نظر که دارای استعدادها و نیروهایی برای تکامل انسانی می باشد.
خودشناسی در آیات
نفس در قرآن کریم در موارد و تعابیر متعددی به کار رفته است. از جمله به معنای: ۱. ذات پاک حق تعالی ۲. روح ۳. دل و نهاد ۴. به عنوان سرچشمه تمام کارها ۵. عامل ظلم و ستم ۶. عاملی برای تحول نعمت به نقمت و... اما در مورد خودشناسی در قرآن، خداوند در برخی آیات ، با ذکر نشانه ها یی در وجود انسان و مهم دانستن آن ها، از آن جهت که شناخت آن ها منجر به شناخت خود و در نتیجه پیدا کردن مسیر و راه سعادت است، اهمیت خودشناسی را بیان می کند: «به زودی نشانه ها ی خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آن ها نشان می دهیم تا برای آنان آشکار گردد که او حق است.» «و در وجود خود شما(نیز آیاتی است)، آیا نمی بینید؟»
خودشناسی در روایات
...
wikifeqh: امیرالمومنین علیه السلام در این باره نقل شده است که فرمودند: معرفه النفس انفع المعارف؛ خودشناسی سودمندترین دانش هاست.
همچنین فرمودند: غایه المعرفة ان یعرف المرء نفسه؛ نهایت معرفت آن است که انسان خود بشناسد.
و نیز فرمودند: نال الفوز الاکبر من ظفر بمعرفة النفس؛ کسی که به شناخت خود دست یابد به بزرگترین رستگاری و پیروزی رسیده است.
افضل الحکمه معرفة الانسان نفسه؛ بزرگترین حکمت آن است که انسان خود را بشناسد.
نقطه مقابلِ خودشناسی، خودناشناسی است که به عقیده امیرالمؤمنین علیه السلام بالاترین و بزرگترین جهل است. چنان که فرمود: اعظم الجهل جهل الانسان امر نفسه؛ بزرگ ترین نادانی خودناشناسیِ انسان است.
و نیز فرمود: کفی بالمرء جهلاً ان یجهل نفسه؛ در جهل انسان همین بس که خود را نشناسد.
همچنین فرمودند: غایه المعرفة ان یعرف المرء نفسه؛ نهایت معرفت آن است که انسان خود بشناسد.
و نیز فرمودند: نال الفوز الاکبر من ظفر بمعرفة النفس؛ کسی که به شناخت خود دست یابد به بزرگترین رستگاری و پیروزی رسیده است.
افضل الحکمه معرفة الانسان نفسه؛ بزرگترین حکمت آن است که انسان خود را بشناسد.
نقطه مقابلِ خودشناسی، خودناشناسی است که به عقیده امیرالمؤمنین علیه السلام بالاترین و بزرگترین جهل است. چنان که فرمود: اعظم الجهل جهل الانسان امر نفسه؛ بزرگ ترین نادانی خودناشناسیِ انسان است.
و نیز فرمود: کفی بالمرء جهلاً ان یجهل نفسه؛ در جهل انسان همین بس که خود را نشناسد.
wikiahlb: نادان مباش. زیرا کسی که خود را نشناسد، هیچ چیز را نمی شناسد.
۲. امام علی(ع) می فرمایند: کسی که موفق به خودشناسی شود، به بزرگترین پیروزی دست یافته است.
۳. امام علی(ع) می فرمایند: برترین خرد، خودشناسی انسان است. پس هر که خود را شناخت خردمند شد و هر که خود را نشناخت گمراه گشت.
۴. هر که نفس خود را شناخت، به جهاد با آن برخاست و هر که آن را نشناخت، به حال خود رهایش کرد.
ضرورت خودشناسی
امام علی(ع) می فرماید: دانا کسی است که قدر خود را بشناسد و در نادانی از آن همین بس که ارزش خویش را نشناسد. امام علی(ع) خودشناسی را زمینه ساز انجام وظایف انسانی و نشانه خودباوری می شمارند. به همین علت خودشناسی نسبت به سایر علوم در مرحله نخست قرار دارد. زیرا اوّلاً آدمی از راه خودشناسی به دیگر شناسی دست می یابد و دوّماً انسان واجد تمام خصایص دیگر موجودات است، لذا اگر خود را شناخت به طریق اولی دیگر موجودات را شناخته است و سوّماً با خودشناسی می توان خدا را شناخت؛ زیرا زمانی که خودش و جهان اطرافش را شناخت به این نکته پی می برد که جهان حتما پدیدآورنده ای باید داشته باشد که به هیچ وجه شبیه آفریده هایش نیست.
راه های خودشناسی
یکی از گامهای نخستین در راه اصلاح نفس و تهذیب اخلاق و پرورش ملکات والای انسانی، خودشناسی است. انسان از طریق خودشناسی به کرامت نفس و عظمت خلقت الهی و اهمیت روح آدمی که پرتویی از انوار الهی است، پی می برد. در اینجا برخی از راه های خودشناسی و دست یابی به این ملکه فضیله را بیان می کنیم:
← مطالعه
اولین و ساده ترین راه خودشناسی مطالعه است. انسان با مطالعه کتب مختلف همچون کتب دینی، روان شناسی، جامعه شناسی، علمی و... می تواند به درون خود راهی برای شناخت باز کند و از استعدادها و علایق خود آگاهی پیدا کند. لذا در سایه این شناخت و کشف این استعدادها خواهد توانست مسیری را برای تکامل پیدا کند.
← شناخت گذشتگان
امام علی(ع) در وصیت خود به امام حسن(ع) می فرماید: گذشتگان هرگز از نگریستن به خویشتن باز نماندند، همانگونه که تو بر خویشتن می نگری و درباره خود اندیشیدند همانگونه که تو می اندیشی و این نگرش و اندیشه آنان را در نهایت کار وادار کرد به آنچه که شناختند عمل کنند.
لذا با شناخت گذشتگان و عکس العمل آنان در مواجه با مسایل و مشکلات و... می¬توان از اشتباهات آنها پند گرفت و از موفقیت های آنها الگو برداری کرد. زیرا عمل آنها نشانه شناخت صحیح و یا غلط آنان از خود است.
← تفکر
یکی دیگر از راه های خودشناسی تفکر است. انسان می تواند با تعمق و تأمل در درون خود و جستجوی اعماق وجود خود به شناختی عمیق و درونی برسد.
آثار خودشناسی
← خداشناسی
می توان گفت مهم ترین فایده خودشناسی، خداشناسی است. پیامبر اکرم(ص) می فرماید: هر کس خود را شناخت، خدای خود را شناخته است.
زیرا خداوند هم مبدأ است و هم معاد. پس با شناخت خود که به شناخت خدا نیز منجر می شود، هم مبدأ را شناخته و هم معاد را.
← رشد و کمال انسان
انسان فطرتا طالب کمال است و در صورتی می تواند رشد کند و به کمال برسد که خود را بشناسد. چون نمی توان یک موجود مجهول و ناشناخته را رشد داد. اگر آدمی خود را بشناسد، می تواند موانعی را که بر سر راه تحول و تکاملش قرار گرفته را بشناسد و آن ها را از میان بردارد. در نتیجه خود را از گمراهی و نادانی نجات بخشد. زیرا مقدمه هر عملی، علم به آن می باشد و علم به کمال جز در پرتو معرفت نفس حاصل نمی شود.
← رستگاری در آخرت
نجات اخروی در صورتی برای انسان حاصل می شود که خدا را با قلبی سلیم ملاقات کند. قلبی که به دور از هر گونه کفر، شرک، نفاق و گناه باشد. انسان در صورتی مهذب نفس است و می تواند به این کمالات دست پیدا کند، که به آن شناخت داشته باشد. پس سلامت نفس مبتنی بر تهذیب نفس و تهذیب نفس هم فرع بر شناخت آن است.
← مبارزه با نفس
در قرآن کریم آمده است که حضرت یوسف می فرماید:
«من هرگز خودم را تبرئه نمی کنم، که نفس(سرکش) بسیار به بدی ها امر می کند.»
نفس اماره دشمن واقعی هر انسانی است و در مبارزه با هر دشمنی ابتدا باید دشمن و صلاح های مبارزه و روش های او را شناخت و سپس با او به مقابله پرداخت.
← مصونیت از آلودگی
اگر انسان قدمی را در راه خودشناسی برداشت، آن وقت به ارزش وجودی خودش پی می برد و می فهمد که به جای آنکه استعدادهای ذاتی خویش را صرف گناه کند، قلبش را حریم امن الهی کند، چون اگر کسی پی به شرافت خود برد، هیچ وقت اسیر خواهش های نفسانی خویش نمی شود.
← حفظ تعادل روحی و گرفتار نشدن به عجب
از جمله اموری که انسان را در سیر الی الله و رسیدن به قرب الهی تهدید می کند، از دست دادن تعادل روحی و گرفتار شدن به احوال ناشاسیتی چون عجب و تکبر است. برای حفظ تعادل روحی و نجات از حالات مذکور، عوامل گوناگونی دخیل خواهد بود که از مهم ترین آنها خودشناسی است.
← جهت دهی مثبت به میل به بقاء
علم و معرفت درست انسان از خود، در جهت درست میل به بقاء، نقش اساسی دارد. امام علی(ع) می فرماید: کسی که ارزش خود را بشناسد، خویشتن را با امور فناپذیر خوار نگرداند. مقصود این است که اگر انسان خودش را درست شناخت و حقیقت هستی حیات و زندگی خود را به خوبی دریافت، در این صورت است که این گرایش به بقاء، جهت صحیح خود را پیدا می کند و در غیر اینصورت گرفتار اشتباه در مصادیق می شود.
اگر انسان فهمید که حقیقت او یک حقیقت غیرمادی است و زندگی اش منحصر در زندگی مادی و دنیوی نیست، جنبه بقاء و میل به خدا و جاودانگی، جهت طبیعی و فطری خویش را پیدا می کند و علاقه انسان متوجه زندگی ابدی او خواهد شد و متقابلا اگر گمان کرد که وجود او همین وجود مادی و زندگی او منجصر در همین زندگی دنیوی است، میل به بقاء از راه طبیعی و فطری منحرف می شود.
← شناخت دشمن داخلی
بر اساس آموزه های وحیانی، انسان در سیر الی الله و دست یابی به کمال، با دشمنان فراوانی مواجه است. خداوند در قرآن می فرماید:
«اینچنین در برابر هر پیامبری، دشمنی از شیاطین جن و انس قرار دادیم، آنها بطور سری (و در گوشی) سخنان فریبنده و بی اساس (برای اغفال مردم) به یکدیگر می گفتند و اگر پروردگارت می خواست، چنین نمی کردند.»
به یقین اگر شیاطینی از جن و انس نسبت به انبیاء الهی وجود دارد، نسبت به پویندگان راه آنها نیز چنین است. تلاش پروردگار از طریق ارسال انبیاء و نزول کتب آسمانی و وحی بر این بوده است که انسان ها را متوجه این دشمنان گرداند، ولی متأسفانه انسان ها به علل مختلفی در شناسایی دشمنان و ستیز با آنان کوتاهی و غفلت ورزیده و به نغمه های دشمنان پاسخی مثبت داده و به دنبال آنان گرویده اند.
از جمله عواملی که سبب شده انسان در شناخت دشمن داخلی (شیطان نفس) دچار تزلزل و انحراف گردد، عدم معرفت نسبت به خویش بوده است. خطر این دشمن داخلی آنقدر زیاد است که امام صادق(ع) می فرماید:
«از هوای نفس بترسید، همانگونه که از دشمنان بیم دارید؛ چرا که چیزی برای انسان دشمن تر از پیروی از هوای نفس و آنچه بر زبان جاری می شود، نیست.
← هدایت
خداوند در قرآن می فرماید:
«ای کسانی که ایمان آورده اید مراقب خود باشید اگر شما هدایت یافتید، گمراهی کسانی که گمراه شده اند، به شما زیانی نمی رساند.»
علامه طباطبایی ذیل این آیه، بحث گسترده ای در معرفت نفس آورده است. از سیاق آیه اینطور استفاده کرده اند که «تأمل در نفس» راهی برای هدایت است. چون در صدر آیه تأکید دارد که خودتان را بیابید و در خود تأمل کنید. سپس می فرماید: گمراهی آنان به شما زیانی نمی رساند.
مفاد آیه بر حسب بیانی که ایشان فرموده اند این است که هنگامی که در نفس خود تأمل کنید، به هدایت می رسید و دیگر ضلالت دیگران به شما زیانی نمی رساند. بنابراین با توجه به این گفته ها روشن می شود که وقتی انسان به خود شناسی بپردازد، از شر گمراهان و بی منطقان در امان خواهد بود و گمراهی و انحراف آن ها تأثیری در او نخواهد داشت.
← تأمین سعادت بشر
خودشناسی یا معرفت نفس، زیربنای سعادت بشر در جمیع شؤون مادی و معنوی است. آدمی در پرتو خودشناسی به نیازهای درونی و برونی خویش پی می¬برد و عواملی را که مایه تعالی و تکامل اوست تشخیص می دهد.
امام علی(ع) می فرماید: کسی که خود را نشناسد، از مسیر صحیح و نجات بخش دور می شود و به راه جهالت و گمراهی می گراید.
پیشنهاد کاربران
شناخت وآشنایی با خود که برای مثال چه رفتار، کردار، دین، زندگی و. . . را داریم.
می گویند که بر سر دروازه تمپل آپُلون مقر خدای خدایان یونان باستان به نام آپولو در شهر باستانی دلفی یک تابلو نصب گردیده گردیده و روی آن عبارت زیر حکاکی گردیده است : خودت را بشناس!
و بعضی اندیشمندان و بزرگان دینی بر این باور بوده اند که برترین عنایت و توجه خداوند به یک فرد انسانی این است که آن فرد به ریشه و اصل خویشتن آگاه شود.
بطور کلی پدیده خودشناسی دو حیطه و میدان دارد ؛ یکی میدان کارزار زندگی روزمره که از دوران کودکی آغاز میگردد و با فرا رسیدن اجل مرگ به پایان می رسد و دیگری میدانی است وسیع تر که به سمت گذشته ها از تولد خود و اجداد و آدم و حوا میگذرد و یاخته ها و تک سلولی ها را پشت سر می گذارد و از درون ذرات و امواج نور و ذرات تشکیل دهنده اتم ها و کوارک ها عبور می کند و از ذرات و امواج ایکس و گاما و هیگز ر عبور می کند و به افق دید پلانک یعنی ذرات چهار بعدی مکان زمان می رسد و در آنجا در جا میزند و دیگر نمی تواند از آن حامل قطور عبور کند. مگر اینکه کلیه آن ذرات و امواج را در یک حجم بسیار ریز تحت عنوان حجم پلانک متمرکز و متراکم نماید و آنرا به جهنم جهنم ها تبدیل کند و از طریق خیال سعی کند از درون آتش سوزان آن دوزخ عبور کند و وجود خودرا در آن غسل دهد طوریکه نه تنها نفس اش بلکه کلیه وجودش تزکیه یابد و صاف گردد و متعاقب آن با درگاه و صاحب آن آشنا گردد و خود را بشناسد. در این میدان به سمت آینده های نزدیک و دور ، راه به همانجا ختم میشود. برای اینکه انسان بتواند به مرتبه های وجودی و عوالم شهودی بعدی پا نهد، ضروری است که همیشه قبل از ورود نه تنها مثل موسا کفش های خودرا در آورد بلکه کلیه وجود خودرا در دمای محض آن آتش غسل دهد و با همه چیز و همه کس یکی شود و در آن نقطه که مرکز عالم مادی و شهودی قرار دارد با کلیه دیگران و جمیع موجودات زنده و غیر زنده همگن و همسان گردد. در میدان دوم خودشناسی معمولا سوالات بنیادی تری مطرح بوده و هست، از قبیل : من کی و چی هستم ؛ از کجا آمده ام و به کجا می روم ؛ این رفتن و آمدنم بهر چه بود و معنا و مفهوم زندگی چیست ؟
این حقیر بیشتر به پدیده خودشناسی در حیطه و میدان دوم علاقه دارم گرچه خودشناسی در حیطه و میدان اول در جهت رسیدن به سعادت و خوشبختی و رستگاری در زندگی دنیوی از درجه اهمیت به سزایی برخوردار است. انسان تا نتواند طعم و مزه سعادت دنیوی را به خوبی به چشد، نمیتواند تصورات روشنی از بوی یا رایحه و طعم و مزه و اصوات و آهنگ ها و الوان یا رنگهای بیشمار سعادت اُخروی داشته باشد. بهر حال در اینجا این حقیر در قالب سوال به دو حقیقت بنیادی در زمینه خودشناسی اشاره می کنم و آنرا در معرض قضاوت خوانندگان گرامی این سایت می گذارم .
الف - آیا این موضوع حقیقت دارد که برخلاف تصور خاص و عام در طی کلیه اعصار گذشته تاکنون، هر افراد انسانی تنها دارای یک سرنوشت جنسی و عشقی به صورت سنتی یا کلاسیک آن یعنی " یا مرد و یا زن " نمی باشد بلکه دارای پنج نوع مختلف و مستقل از هم ؟
ب - آیا این موضوع حقیقت دارد که همچنین بر خلاف تصور خاص و عام، هرفرد انسانی تنها دارای یک من یا یک خود مجرد انفرادی و یا یک خویشتن واحد و یگانه و منحصر به فرد نمی باشد بلکه دارای 10 تا من یا 10 تا خود مجرد انفرادی و یا 10 تا خویشتن مستقل و منحصر به فرد ؟
این حقیر در بحث های دیگر برای نامگذاری این دو حقیقت که در این جا در قالب سوال طرح گردید از واژه فلسفی
کاتِ گوری استفاده نموده ام. اولی : کاتِگوری های پنجگانه یا خامسه سرنوشت های جنسی و عشقی و دومی : کاتِگوری های دهگانه یا عشره انسانی که میتوان آنرا خویشتن های دهگانه نامید. این واژه را فلاسفه یونان باستان در بررسی هستی و وجود به کار برده اند و لذا ریشه آنرا به زبان یونانی می رسانند. اما با اندکی دقت میتوان دریافت که این واژه ترکیبی ریشه در زبان فارسی دارد و از دو واژه تشکیل گردیده است : کات و گوری.
کات به زبان فارسی به معنای کمد و یا صندوق می باشد و گبری به معنای قبری. لذا معنی ای که در پشت این لفظ فلسفی و به ظاهر یونانی نهفته است به شرح زیر می باشد. یک گنج پر بها در یک صندوق قرار گرفته و در زیر خاک دفن گردیده است و گویا وظیفه فلاسفه یونان باستان این بوده است که به آن گنج پی ببرند. این واژه را در ادبیات فلسفی به زبان فارسی به صورت عجیب و غریبی به شکل : قاطیقوریاس ترجمه نموده اند که برای خوانندگان فارسی زبان و علاقه مند به رشته فلسفه و منطق تقریبا غیر ملموس و سردرد آور می باشد. شهر باستانی دلفی در یونان هم یک واژه ترکیبی است که یکی از آنها به زبان عربی و دیگری به زبان فارسی است : فی در زبان عربی به معنای در ؛ درون ؛ داخل و باطن می باشد و دل ؟ خط یونانی از چپ به راست نوشته میشود و اگر نام شهر دلفی را به زبان فارسی از چپ به راست تلفظ کنیم، آنگاه با کلمه " فی دل " مواجه می شویم. شاید منظور یونانی ها از انتخاب این نام این بوده است که این شهر در دل دنیا یا در دل جهان جای دارد.
بهر حال از آنجاییکه دو سوال مطرح شده در بالا در طول تاریخ توسط انسان مطرح نگردیده و طبیعتا پاسخ و جوابی هم به آنها در منابع کتبی به ارث رسیده موجود نمی باشد، نظریه و باور این حقیر در زمینه پدیده خودشناسی این است که بزرگان اندیشه و اندیشیدن از باستان تاکنون نتوانسته اند که خودرا بطور روشن و حقیقی و مطابق با واقعیت بشناسند. حتا پیامبران بزرگ و عظیم الشأن و فلاسفه بزرگ منطقی و عقلانی و حکیمان و عارفان بزرگوار دینی و دانشمندان علوم طبیعی و تجربی. حتا بنیانگذاران علم روانکاوی و روانشناسی فردی و خانوادگی و اجتماعی هم قادر نبوده اند که نوری را در تاریک خانه یا به اصطلاح ظلمت کده " نا آگاه و نا خودآگاه" بتابانند و گنجینه گوهر ها و جوهر های گرانبها و جاودانه نهفته و پنهان شده در باطن و درون آنرا مشاهده کنند و به شهود برسانند. حقایق بالا در چهار چوب نوین ترین جهان بینی و باور مورد بررسی قرار گرفته اند و تاکنون تنها خوانندگان گرامی این سایت تاحدودی با آن آشنا گردیده اند. در پایان کلید در بهشت برین را به خواننده گرامی می سپارم.
و بعضی اندیشمندان و بزرگان دینی بر این باور بوده اند که برترین عنایت و توجه خداوند به یک فرد انسانی این است که آن فرد به ریشه و اصل خویشتن آگاه شود.
بطور کلی پدیده خودشناسی دو حیطه و میدان دارد ؛ یکی میدان کارزار زندگی روزمره که از دوران کودکی آغاز میگردد و با فرا رسیدن اجل مرگ به پایان می رسد و دیگری میدانی است وسیع تر که به سمت گذشته ها از تولد خود و اجداد و آدم و حوا میگذرد و یاخته ها و تک سلولی ها را پشت سر می گذارد و از درون ذرات و امواج نور و ذرات تشکیل دهنده اتم ها و کوارک ها عبور می کند و از ذرات و امواج ایکس و گاما و هیگز ر عبور می کند و به افق دید پلانک یعنی ذرات چهار بعدی مکان زمان می رسد و در آنجا در جا میزند و دیگر نمی تواند از آن حامل قطور عبور کند. مگر اینکه کلیه آن ذرات و امواج را در یک حجم بسیار ریز تحت عنوان حجم پلانک متمرکز و متراکم نماید و آنرا به جهنم جهنم ها تبدیل کند و از طریق خیال سعی کند از درون آتش سوزان آن دوزخ عبور کند و وجود خودرا در آن غسل دهد طوریکه نه تنها نفس اش بلکه کلیه وجودش تزکیه یابد و صاف گردد و متعاقب آن با درگاه و صاحب آن آشنا گردد و خود را بشناسد. در این میدان به سمت آینده های نزدیک و دور ، راه به همانجا ختم میشود. برای اینکه انسان بتواند به مرتبه های وجودی و عوالم شهودی بعدی پا نهد، ضروری است که همیشه قبل از ورود نه تنها مثل موسا کفش های خودرا در آورد بلکه کلیه وجود خودرا در دمای محض آن آتش غسل دهد و با همه چیز و همه کس یکی شود و در آن نقطه که مرکز عالم مادی و شهودی قرار دارد با کلیه دیگران و جمیع موجودات زنده و غیر زنده همگن و همسان گردد. در میدان دوم خودشناسی معمولا سوالات بنیادی تری مطرح بوده و هست، از قبیل : من کی و چی هستم ؛ از کجا آمده ام و به کجا می روم ؛ این رفتن و آمدنم بهر چه بود و معنا و مفهوم زندگی چیست ؟
این حقیر بیشتر به پدیده خودشناسی در حیطه و میدان دوم علاقه دارم گرچه خودشناسی در حیطه و میدان اول در جهت رسیدن به سعادت و خوشبختی و رستگاری در زندگی دنیوی از درجه اهمیت به سزایی برخوردار است. انسان تا نتواند طعم و مزه سعادت دنیوی را به خوبی به چشد، نمیتواند تصورات روشنی از بوی یا رایحه و طعم و مزه و اصوات و آهنگ ها و الوان یا رنگهای بیشمار سعادت اُخروی داشته باشد. بهر حال در اینجا این حقیر در قالب سوال به دو حقیقت بنیادی در زمینه خودشناسی اشاره می کنم و آنرا در معرض قضاوت خوانندگان گرامی این سایت می گذارم .
الف - آیا این موضوع حقیقت دارد که برخلاف تصور خاص و عام در طی کلیه اعصار گذشته تاکنون، هر افراد انسانی تنها دارای یک سرنوشت جنسی و عشقی به صورت سنتی یا کلاسیک آن یعنی " یا مرد و یا زن " نمی باشد بلکه دارای پنج نوع مختلف و مستقل از هم ؟
ب - آیا این موضوع حقیقت دارد که همچنین بر خلاف تصور خاص و عام، هرفرد انسانی تنها دارای یک من یا یک خود مجرد انفرادی و یا یک خویشتن واحد و یگانه و منحصر به فرد نمی باشد بلکه دارای 10 تا من یا 10 تا خود مجرد انفرادی و یا 10 تا خویشتن مستقل و منحصر به فرد ؟
این حقیر در بحث های دیگر برای نامگذاری این دو حقیقت که در این جا در قالب سوال طرح گردید از واژه فلسفی
کاتِ گوری استفاده نموده ام. اولی : کاتِگوری های پنجگانه یا خامسه سرنوشت های جنسی و عشقی و دومی : کاتِگوری های دهگانه یا عشره انسانی که میتوان آنرا خویشتن های دهگانه نامید. این واژه را فلاسفه یونان باستان در بررسی هستی و وجود به کار برده اند و لذا ریشه آنرا به زبان یونانی می رسانند. اما با اندکی دقت میتوان دریافت که این واژه ترکیبی ریشه در زبان فارسی دارد و از دو واژه تشکیل گردیده است : کات و گوری.
کات به زبان فارسی به معنای کمد و یا صندوق می باشد و گبری به معنای قبری. لذا معنی ای که در پشت این لفظ فلسفی و به ظاهر یونانی نهفته است به شرح زیر می باشد. یک گنج پر بها در یک صندوق قرار گرفته و در زیر خاک دفن گردیده است و گویا وظیفه فلاسفه یونان باستان این بوده است که به آن گنج پی ببرند. این واژه را در ادبیات فلسفی به زبان فارسی به صورت عجیب و غریبی به شکل : قاطیقوریاس ترجمه نموده اند که برای خوانندگان فارسی زبان و علاقه مند به رشته فلسفه و منطق تقریبا غیر ملموس و سردرد آور می باشد. شهر باستانی دلفی در یونان هم یک واژه ترکیبی است که یکی از آنها به زبان عربی و دیگری به زبان فارسی است : فی در زبان عربی به معنای در ؛ درون ؛ داخل و باطن می باشد و دل ؟ خط یونانی از چپ به راست نوشته میشود و اگر نام شهر دلفی را به زبان فارسی از چپ به راست تلفظ کنیم، آنگاه با کلمه " فی دل " مواجه می شویم. شاید منظور یونانی ها از انتخاب این نام این بوده است که این شهر در دل دنیا یا در دل جهان جای دارد.
بهر حال از آنجاییکه دو سوال مطرح شده در بالا در طول تاریخ توسط انسان مطرح نگردیده و طبیعتا پاسخ و جوابی هم به آنها در منابع کتبی به ارث رسیده موجود نمی باشد، نظریه و باور این حقیر در زمینه پدیده خودشناسی این است که بزرگان اندیشه و اندیشیدن از باستان تاکنون نتوانسته اند که خودرا بطور روشن و حقیقی و مطابق با واقعیت بشناسند. حتا پیامبران بزرگ و عظیم الشأن و فلاسفه بزرگ منطقی و عقلانی و حکیمان و عارفان بزرگوار دینی و دانشمندان علوم طبیعی و تجربی. حتا بنیانگذاران علم روانکاوی و روانشناسی فردی و خانوادگی و اجتماعی هم قادر نبوده اند که نوری را در تاریک خانه یا به اصطلاح ظلمت کده " نا آگاه و نا خودآگاه" بتابانند و گنجینه گوهر ها و جوهر های گرانبها و جاودانه نهفته و پنهان شده در باطن و درون آنرا مشاهده کنند و به شهود برسانند. حقایق بالا در چهار چوب نوین ترین جهان بینی و باور مورد بررسی قرار گرفته اند و تاکنون تنها خوانندگان گرامی این سایت تاحدودی با آن آشنا گردیده اند. در پایان کلید در بهشت برین را به خواننده گرامی می سپارم.
کلمات دیگر: