کلمه جو
صفحه اصلی

خشوع


مترادف خشوع : افتادگی، تواضع، خضوع، فروتنی، اطاعت، فرمانبرداری

متضاد خشوع : تکبر

برابر پارسی : فروتنی کردن، افتادگی، نرم رفتاری

فارسی به انگلیسی

humility


modesty, reverence, stoop

مترادف و متضاد

افتادگی، تواضع، خضوع، فروتنی ≠ تکبر


اطاعت، فرمانبرداری


humbleness (اسم)
سرافکندگی، فروتنی، خشوع

obedience (اسم)
متابعت، تمکین، خشوع، اطاعت، فرمان برداری، حرف شنوی، رامی

docility (اسم)
تمکین، خشوع

humility (اسم)
پستی، تحقیر، تواضع، فروتنی، حقارت، بی اهمیتی، خشوع، افتادگی

servility (اسم)
خشوع، نوکرمابی

۱. افتادگی، تواضع، خضوع، فروتنی
۲. اطاعت، فرمانبرداری ≠ تکبر


فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) فروتنی کرن خضوع کردن . ۲ - فرمان بردن فرمانبرداری کردن اطاعت کردن . ۳ - ( اسم ) فروتنی خضوع . ۴ - فرمانبرداری .

فرهنگ معین

(خُ ) [ ع . ] (اِمص . )۱ - فروتنی . ۲ - اطاعت .

لغت نامه دهخدا

خشوع. [ خ ُ ] ( مص ) فروتنی کردن. ( از منتهی الارب ) ( از لسان العرب ) ( اقرب الموارد ) ( از تاج العروس ) ( ترجمان علامه جرجانی ). صاحب منتهی الارب می گوید: خشوع قریب است بخضوع یا خضوع در بدن است و خشوع در آواز و چشم همه باشد. الم یأن للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکراﷲ. ( قرآن 57 / 16 ). || چشم فروخوابانیدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( از تاج العروس ). || فرودآمدن صدا: یومئذ یتبعون الداعی لاعوج له و خشعت الاصوات للرحمن فلاتسمع الا همساً. ( قرآن 20 / 108 ). || رفتن کوهان و ماندن از آن اندکی. || خدوی لزج انداختن. || آرامیدن. || ساکن شدن. || زاری و تذلل نمودن. || نزدیک شدن ستاره به غروب. ( از منتهی الارب ) ( از لسان العرب ) ( از تاج العروس ) ( اقرب الموارد ). || در نزد صوفیان خشوع در تعریفات جرجانی ( ص 68 ) چنین آمده است : الخشوع و الخضوع و التواضع بمعنی واحد و فی الاصطلاح اهل الحقیقة: الخشوع الانقیاد للحق و قیل هو الخوف الدائم فی القلب و قیل من علامات الخشوع ان العبد اذا غضب او خولف اورد علیه استقبل ذلک بالقبول.

فرهنگ عمید

۱. فروتنی.
۲. از روی خواری و زاری سر به اطاعت فرود آوردن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] خشوع، یکی از صفات برجسته انسانهای شایسته به شمار می رود و در مقام مدح از افراد یا گروه ها بر این صفت به عنوان یک نقطه امتیاز شمرده می شود.
"خشوع" برگرفته از "خشع" به معنی تضرع و زاری است. تضرع به معنی زاری و فروتنی است و بیشتر دردل و خاطر انسان بوجود می آید و در اعضای بدن ظاهر می شود، لذا در روایات آمده هرگاه دل متأثر شود، اعضاء بدن فرمانبردار و خاشع می شوند. پس خشوع تحققش در مرتبه اول در قلب و سپس در اعضاء تجلی می یابد.
تعریف اصطلاحی خشوع
خشوع در واقع چیزی جز حضور قلب توأم با تواضع و ادب و احترام نیست، مؤمنان در نماز، تمام توجهشان به باطن و حقیقت نماز است. خشوع کم و بیش توأم با خوف و خشیت است و حالت انعطاف پذیری دل را نشان می دهد و در برابر قساوت است که حالت سنگدلی و عدم تأثر دل است.
انواع خشوع در قرآن
قرآن خشوع را جزو صفات برجسته انسان شایسته به شمار می آورد و در مقام مدح از افراد یا گروه ها بر این صفت به عنوان یک نقطه امتیاز دست می گزارد.
← نسبت خشوع به قلب
...

پیشنهاد کاربران

درهم شکستن

1ـ احساس ناچیزی و ناتوانی در برابر خدا که انسان را وادار می کند تا با اراده ی خود، غرور خویش را سرکوب کند.
2 ـ با خواست خویش ، دانش و شخصیت خود را همسان و یا پایین تر از دیگران دانستن .
3 ـ تسلیم کامل یک قدرت یا یک قانون شدن . خشوع حالتی درونی است.

خضوع ؛ خود را کوچک دیدن در برابر خدا . فروتنی از روی نیاز در برابر خدا ، که در ظاهر جلوه می کند .
خاضع ؛ ترسنده و بیم ناک است .
خشوع ؛ خدا را بزرگ دیدن در برابر خود . فروتنی از روی محبت در برابر خدا که علاوه بر ظاهر در باطن و قلب نیز جلوه می کند .
خاشع ؛ دائماً آرامشی قلبی دارد .


کلمات دیگر: