[ویکی فقه] واژه معرفت دینی مرکب از دو
کلمه معرفت و دین است که برای
تعریف این واژه باید معنای این دو کلمه روشن شود:
واژه دین در لغت به معنای انقیاد، فروتنی، فرمانبرداری، جزا،
حساب و
تسلیم است. این واژه در قرآن نیز در معانی بسیاری بکار رفته است، از جمله؛ اطاعت ، جزا و
پاداش ، ملک و
سلطنت ،
شریعت و
قانون ، اعتقادات. واژه دین در اصطلاح اندیشمندان اسلامی و غربی نیز معانی مختلفی دارد ، که با جمع بندی این تعاریف میتوان این تعریف را برای این واژه بیان کرد که؛ «دین مجموعه حقایق و ارزشهایی است که از طریق وحی و بوسیله
کتاب و سنت جهت
هدایت انسانها به دست بشر میرسد.» این مجموعه شامل عقاید، اخلاق(ارزش ها) و
احکام عملی است.
معرفت
واژه معرفت نیز در لغت به معنای ادراک
مطلب و
مطلق آگاهی یافتن است. این واژه در اصطلاح اندیشمندان اسلامی به معنای مطلق علم و آگاهی
تفسیر شده است، چه این آگاهی با واسطه باشد و چه بی واسطه و
متعلق آن هم چه از امور حسی باشد و چه غیر حسی.
معرفت دینی
با توجه به معنای دین و معرفت میتوان واژه معرفت دینی را اینگونه تعریف کرد؛ «معرفت دینی مجموعه شناختهایی است درباره ادیان
الهی تحریف نشده، که در بخشهای عقاید،
اخلاق و احکام، و به عبارت دیگر در بخش هستها و بایدها وجود دارد.»
این مجموعه از
معارف در میان
مسلمانان در علوم متعددی مانند فلسفه، کلام، حدیث شناسی، فقه، اصول، قرآن شناسی یا تفسیر متبلور شده است که به نام علوم اسلامی اشتهار دارد. مثلا پاسخ به این مساله که آیا
خداوند برای
پیامبر جانشینانی نصب کرده یا
انتخاب آنها را به خود مردم واگذار کرده است، یک معرفت دینی است، که صحت و سقم آن باید بر اساس علم
کلام مورد بررسی قرار گیرد.
البته باید توجه کرد که وقتی گفته میشود فهم یا معرفت دینی، مراد فهم هر شخص از دین یا متون دینی نیست، بلکه منظور از آن فهمِ عالمان دین، بصورت فهمی روشمند، متخصصانه و
مضبوط است. در واقع معرفت دینی مجموعه دستاوردهایی است که علمای دین با
پژوهش درمنابع دینی یعنی کتاب و سنت و عقل و با استفاده از علوم دینی(اسلامی) بدست میآورند. پس معرفت دینی امری است بشری و
قائم به اذهان عالمان دینی، لذا
مشتمل بر خطا و
صواب و قابل نقص و
کمال و
اختلاف پذیر خواهد بود. بر خلاف خود دین که
تغییر و
تحول در آن راه ندارد، چرا که این دین، دین خاتم است و لذا نه اصل آن به دین دیگری قابل
تبدیل است و نه اینکه معارف و احکام آن با گذشت زمان دچار تغییر خواهد شد، و فقط ممکن است موضوعات احکام تغییر کند.
معرفت دینی امری
متمایز از دین است. حال اگر شناخت ما از دین کامل باشد به گونهای که در فهم آن از هر خطائی
مصون باشیم، آنچنان که در مورد
معصومین این گونه است، در این صورت معرفت دینی ما
مطابق با
حقیقت دین خواهد بود و
خواص آن را خواهد داشت. پس معرفت دینی حضرات معصومین دقیقا مطابق با اصل دین است و لذا
ملاک و
معیار برای
میزان مطابقت یاعدم مطابقت معرفت های دینی ما، معرفت دینی آنهاست، یعنی هرچه قدر فهم ما از دین نزدیک تر به فهم معصومین از دین باشد، به واقعیت دین نزدیک تر است و این در صورتی است که معصوم
حاضر باشد. اما اگر معصوم غایب و خارج از دسترس ما باشد، در این صورت ملاک صدق و کذب برای معرفتهای دینی ما مانند دیگر معرفتهای بشری ما خواهد بود.
موانع دست یابی به حقیقت دین
...