کلمه جو
صفحه اصلی

سکولاریسم


برابر پارسی : بی دین گرایی

فارسی به انگلیسی

secularism

فرهنگ معین

(س کُ ) [ فر. ] (اِ. ) = سکولاریزم : نظریه ای مبتنی بر جدایی سیاست از دین .

دانشنامه عمومی

سکولاریسم (به فرانسوی: sécularisme)، گیتی گرایی یا جدااِنگاری دین از سیاست، عقیده ای است مبنی بر جدایی نهادهای حکومتی و کسانی که بر مسند دولت می نشینند، از نهادهای مذهبی و مقام های مذهبی است. این تفکر، به صورت کلی، ریشه در عصر روشنگری در اروپا دارد. مفاهیمی مانند جدایی دین از سیاست، جدایی کلیسا و حکومت در آمریکا، و لائیسیته در فرانسه و ترکیه بر پایه سکولاریسم بنا شده اند، ولی در کشورهایی مانند ایران، عراق با جدایی دین از سیاست مخالف هستند.
بی تفاوتی، رد کردن، یا ممانعت کردن از دین و مراعات دینی. (فرهنگ لغت ماریام وبستر)
اعتقاداتی که مذهب نباید در فعالیت های روزمره اجتماعی و سیاسی درگیر شود. (فرهنگ لغت کمبریج)
قانون جدایی دولت از نهاد های مذهبی و دینی. (فرهنگ لغت آکسفورد)
نظامی سازمانی و آموزشی اجتماعی که در آن دین اجازه دخالت در امور مدنی را ندارد.( فرهنگ لغت کولینز)
فرضیه، عقیده، ایدئولوژی،شروط سیاسی که سکولار را از پدیده های دیگر (معمولا مذهبی، مقدس و یا متافیزیکی) تعریف می کند و در برخی از موارد، سکولار را بر غیر سکولار ارجعیت می دهد (دیکشنری آتیسم).
اهداف و استدلال ها برای قبول سکولاریسم بسیار گسترده اند. در منظر لائیسیته اروپایی، سکولاریسم یک جنبش به سوی مدرنیته و دور شدن از ارزش های دینی است. برخی استدلال می کنند که سکولاریسم در آمریکا بیشتر به حفظ دین از حکومت پرداخته و در زمینه اجتماعی کم کارتر بوده است. سکولاریسم را نخستین شاخصهٔ مدرنیته خوانده اند. در میان کشورها جنبش های سیاسی گوناگون سکولاریسم را به دلایل مختلف پشتیبانی می کنند.
واژه سکولاریسم برای نخستین بار توسط نویسندهٔ بریتانیایی، جورج هالی اوک در سال ۱۸۴۶ استفاده شد. هر چند این اصطلاح تازه بود، ولی مفهوم کلی آزادی که سکولاریسم بر پایه آن بنا شده بود، در طول تاریخ وجود داشته است. ایده های اولیهٔ سکولار را می توان در آثار ابن رشد (اورئوس) پیدا کرد. وی و پیروان مکتب اوروئسیسم معتقد به جدایی دین از فلسفه بودند. هالی اوک این ایده جدایی اجتماع از دین را بدون تلاش برای انتقاد عقاید دینی مطرح کرد. هالی اوک یک ندانم گرا بود و به نظر خودش سکولاریسم برهانی علیه مسیحیت محسوب نمی شد، بلکه مستقل است. سکولاریسم تنها به این نکته می پردازد که راه درست در حقیقت سکولاریسم است. دانستنی های سکولار به طور روشن در همین زندگی پیدا می شوند و می توانند در همین زندگی آزمون شوند.
از آن جا که اصطلاح سکولاریسم در موارد مختلفی استفاده می شود، معنی دقیق آن بر اساس نوع کاربرد متفاوت است. دیدگاه سکولاریسم بر این پایه بنا شده است که زندگی با در نظر گرفتن ارزش ها پسندیده است و دنیا را با استفاده از دلیل و منطق، بدون استفاده از تعاریفی مانند خدا یا خدایان یا هر نیروی ماورای طبیعی دیگری، بهتر می توان توضیح داد. به عبارت بهتر هر کسی دین خود را فقط در خانه خود نگه داشته باشد و حق ندارد دین خود را در جامعه تبلیغ کند. یکی از علل برخورد جوامع سکولاریسم با حجاب این است که آنان حجاب را مظهر تبلیغ دین اسلام در یک حکومت سکولاریستی می دانند.

دانشنامه آزاد فارسی

سِکولاریسم
(یا: عرفی گری؛ دنیوی گری) نظریه ای سیاسی و فلسفی به معنای جدایی دین و دولت. آن را لائیسم یا لائیسیته نیز می گویند. در زبان های غیرلاتین ازجمله زبان فارسی معادل دقیقی برای آن وجود ندارد. گاه «گیتیانگی»، «دنیاویت»، «دنیوی گری» و «عرفی گری» برای آن به کار می رود و در زبان عربی «عِلمانیّت» به کار رفته است. در زبان های لاتین سکولاریسم از ریشۀ «سکولوم» مشتق شده که به معنای «اینجا و اکنون» است و مراد از آن توجه به این جهان و نه جهان بعد از مرگ، و این دنیا و نه عالَم برتر است. همچنین توجه به زمان حاضر و بی اعتنایی به گذشته در قالب سنت از معانی این اصطلاح است. این مفهوم در خارج از جهان غرب و ازجمله در کشورهای اسلامی آن چنان که باید شناخته شده و یا مورد توجه نبوده و حرکتی نیز در این کشورها ایجاد نکرده و به همین دلیل واژه ای نیز برای آن ساخته نشده است. امّا در جهان غرب، بعد از رنسانس رویش طبیعی پیدا کرد و همچون درختی شد که بر سر تمام تمدن غرب سایه افکند. سکولاریسم را دست کم دو قسم دانسته اند: سکولاریسم سیاسی (یا عینی) و سکولاریسم فلسفی (یا ذهنی). در معنای سیاسی، که شایع ترین معنای آن است، سکولاریسم یعنی جداشدن دین از دولت، بنانکردن مشروعیت دولت بر دیانت، قانون جامعه را از شریعت اخذ نکردن، جایگزینی ارزش ها و نهادهای دینی با ارزش ها و نهادهای غیردینی و بی طرفی حکومت نسبت به ادیان. حکومت سکولار دین را نه مبنای مشروعیت خود قرار می دهد و نه مبنای عمل خود. در معنای فلسفی، سکولاریسم به معنای نفی خدا، ماوراء طبیعت و آخرت و حذف دین از عرصۀ فرهنگ است و این معنا نزدیک به ناتورالیسم و ماتریالیسم است. این که چطور شد در غرب چنین بینشی شکل گرفت بحث های زیادی را در بین جامعه شناسان برانگیخته که از آن جمله به دو عامل اساسی تأکید شده است. علّت اوّل مقابله و معارضه علم و دین است به این ترتیب که بعد از رنسانس در سایۀ پیشرفت هایی که در رشته های گوناگون علوم تجربی صورت گرفت، اطلاعات جدیدی به دست آمد که با درون مایه کتاب مقدس منافات داشت. این تعارض رفته رفته فزونی گرفت به گونه ای که کتاب مقدس را از اعتبار و منزلتی که داشت ساقط کرد و دین از اقتدار پیشین فرو افتاد و از آن پس دیگر آن بازیگر پیشین صحنه اجتماع و سیاست نبود. علت دوم شکافی بود که در مسیحیت افتاد و آن ظهور پروتستانتیسم بود که در برابر کلیسا قد برافراشت و اتوریتۀ روحانی کلیسا را منکر شد. مجموع این دو حادثه کلیسای مسیحی را به ضعفی کشاند که خودبه خود از بازی قدرت و صحنۀ سیاست خارج شد و این، یعنی جدایی دین از حکومت و دولت. سکولاریسم سیاسی معمولاً از ارکان و مؤلفه های مدرنیته شمرده می شود و از محوری ترین مفاهیم اصلی تجدد در غرب است. برخی را عقیده بر این است که دموکراسی ملازم با سکولاریسم سیاسی است و بدون توجه به سکولاریسم اندیشه در باب دموکراسی کار چندان ساده ای نیست اما برخی دیگر با اعتقاد به مردم سالاری دینی، آن را لازمۀ دموکراسی نمی دانند. نیز ← مدرنیته؛ دموکراسی

فرهنگ فارسی ساره

بی دین گرای


نقل قول ها

سکولاریسم یا دین جُداخواهی اصل جداگری نهادهای حکومتی و افراد (ِ موظف به نمایندگی از دولت) از نهادهای دینی و مقامات مذهبی است (دست یابی به چنین چیزی سکولاریته نامیده می شود).
• «سکولاریسم، پاسخ غرب به بسیاری از جنگ هایی است که به واسطهٔ اعتقادات گوناگون افراد به وقوع پیوست. این امر موجب از میان برداشته شدن دلیل برخی از جنگ ها شد؛ اما بسیاری از جنگ های دیگر وجود دارند که هیچ گونه پایه و اساس مذهبی ندارند. ما باید مذهبی را تعریف کنیم که با حقوق بشر و دین هماهنگی دارد چنین مذهبی نه تنها چنین مشکلاتی را به دنبال نخواهد داشت بلکه می تواند به حل آنها کمک کند.» ۲۵ ژانویه ۲۰۰۸/ ۵ بهمن ۱۳۸۶؛ «مجمع اقتصاد جهانی در داووس» -> محمد خاتمی
• «در آغاز قرن ۲۱ هستیم. سکولاریسم و مدرنیته دستاوردهای بسیار بزرگی داشته، اما مشکلاتی هم برای بشر داشته است… زندگی به رغم پیشرفت های فنی و علمی خشک و بی روح شده و یک بینش معنوی که عمدتاً در ادیان است اگر به آن تزریق شود، می تواند مدرنیته را لطیف و کارآمدتر کند.»• «نباید گفت اگر دین را از صحنهٔ زندگی خارج کنیم، زندگی آرام می شود. برای اینکه جنگ نباشد بشر باید خودخواهی اش را کنار بگذارد، خود را مدار و محور عالم نداند؛ چه به نام مذهب باشد و چه غیر مذهب.» ۱۵ ژانویه ۲۰۰۸/ ۲۵ دی ۱۳۸۶؛ «مصاحبه با روزنامهٔ ال پائیس، مادرید» -> محمد خاتمی
• «سکولاریسم و دینداری با هم تناقض ندارند. سکولاریسم می گوید دین در سپهر اجتماعی انسان دخالت نداشته باشد و همچنین می گوید دین برای دنیای دیگری است که البته این به نظر ما کاملاً غلط است.» ۱۴ سپتامبر ۲۰۰۳/ ۲۳ شهریور ۱۳۸۲؛ «دومین نشست مجلس دانش آموزی» -> محمد خاتمی
• «سکولاریسم و دینداری با هم تناقض ندارند. سکولاریسم می گوید دین در سپهر اجتماعی انسان دخالت نداشته باشد و همچنین می گوید دین برای دنیای دیگری است که البته این به نظر ما کاملاً غلط است.» ۱۴ سپتامبر ۲۰۰۳/ ۲۳ شهریور ۱۳۸۲؛ «دومین نشست مجلس دانش آموزی» -> محمد خاتمی
• «سکولاریسم، دین ستیزی نیست؛ ولی دین را از عرصهٔ حیات اجتماعی انسان بیرون می کند، حتی برخی سکولارها و استوانه های تجدد برای دین خیلی هم احترام قائل اند ولی می گویند دین نباید در عرصهٔ حیات اجتماعی دخالت کند و حاکمیت باید به دست عقل انسانی باشد و هم در تشخیص امور، درست و نادرست و هم در تشخیص بایدها و نبایدهای زندگی جمعی، دین نباید نقشی داشته باشد.» ۲۲ آوریل ۲۰۱۷/ ۲ اردیبهشت ۱۳۹۶؛ «در یکصدودهمین نشست تخصصی ماهانه بنیاد باران» -> محمد خاتمی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] سکولاریسم عبارت است از، تفکری است که حضور دین در ابعاد مختلف زندگی بشر را نفی می کند. گرایشی که طرفدار و مروّج حذف یا بی اعتنایی و به حاشیه راندن نقش دین در ساحت های مختلف حیات انسانی از قبیل سیاست، حکومت، علم، عقلانیّت، اخلاق و. . . است. در این دیدگاه، دین فقط با مسائل خصوصی افراد سر و کار دارد نه مسائل اجتماعی آن ها. آموزش و پرورش، اقتصاد، سیاست و... باید بر علم مبتنی باشد نه مذهب. سکولاریسم در این معنای مشخّصِ عمدتاً یکی از ویژگی های تمدن و فرهنگ دوره های جدید است؛ و یکی از مؤلّفه های مدرنیته غربی محسوب می شود.
واژه سکولاریسم (secularism) برگرفته از واژه لاتینی secularis، مشتق از seculum به معنای «نیا» یا «گیتی» در برابر «مینو» است. و مفهوم کلاسیکِ مسیحیِ آن نقطه مقابل ابدیّت و الوهیّت است. سکولار یعنی آن چه به این جهان تعلّق دارد و به همان اندازه از خداوند و الوهیّت دور است. و سکولاریسم با لِحاظ تبار لغوی خود، همان مخالفت با تعلیم شرعیّات و مطالب دینی، عرف گرایی و اعتقاد به اصالت امور دنیوی است. مثلاً secular laws به معنای قوانین عرفی، و secular mysticism به معنای عرفان ناسوتی است. در زبان انگلیسی متضادّ secular (دنیوی و عرفی) واژه sacred (مقدّس و دینی) است.
← تعریف اصطلاحی
دو عامل مهم در پیدایش سکولاریسم نقش بسزایی داشته اند که عبارتند از:
← عوامل معرفت شناختی
۱) بسیاری از زمینه های فکری و اجتماعی که سبب پیدایش سکولاریسم شد اختصاص به مسیحیت و رفتار غلط سران کلیسا دارد و در اسلام چنین زمینه هایی وجود ندارد. اسلام دین جامع و تحریف ناشده ای است که در تمام زمینه های اجتماعی ارائه طریق نموده است و همواره از به کارگیری علم و عقل استقبال می کند. بیشتر احکام اسلام به حوزه های اجتماعی مربوط است که برای پیاده ساختن آنها قطعا نیاز به حکومت دینی است. ۲) اگر چه توجه به علم و بهادادن به عقل نیکو و پسندیده است اما باید توجه داشت عقلانیت ملازم با تفکیک دین و دنیا نیست؛ یعنی چنین نیست که طی کردن راه علم و عقل به معنای کنار گذاردن دین از صحنه جامعه باشد. همچنان که میان سیاست و دین، یا علم و دین، مدیریت دینی و مدیریت علمی نیز ناسازگاری وجود ندارد؛ مثلا مقصود از مدیریت اسلامی به کارگیری ارزش های اسلامی در مدیریت است که با بسیاری از دستاوردها و اصول و شیوه های علمی مدیریت نیز سازگار است. نه تنها حضور دین در متن سیاست باعث آلوده شدن حریم دین نمی شود بلکه عدم حضور دین در جامعه سبب ناکام ماندن اهداف شریعت می گردد.۳) تاریخ و سیره پیامبر صلوات الله علیه و معصومین علیهم السلام حاکی از اهتمام ایشان به مسائل اجتماعی است. مکاتبات و پیمان های پیامبر صلوات الله علیه با قبایل داخلی و کشورهای همسایه، نامه علی علیه السلام به مالک اشتر درباره چگونگی حکمرانی از این قبیل است. ۴) مقصود از دین، برنامه سعادت دنیا و آخرت انسان است. از این رو می بینیم در متون دینی اسلامی دستورات فراوانی ناظر به شئون مختلف زندگی دنیوی انسان وارد شده است؛ مثلا در زمینه اقتصاد آیات و روایات متعددی وجود دارد که درباره استقلال اقتصادی ، عدالت اقتصادی ، توسعه اقتصادی و... وجود دارد. در زمینه سیاست، آیاتی درباره حقیقت حکومت و الهی بودن آن ، عدم گرایش به باطل ، تحقق و گسترش عدالت ، نفی استکبار و مشورت در مدیریت و... یافت می شود. ۵) نیازهای انسان در طول تاریخ گاهی ثابت است که دین اسلام به صراحت درباره آن ها اظهار نظر کرده است و گاهی نیز متغیر است که در آن ها نیز اصول و قواعد کلی بیان شده و از آنجا که نیازهای متغیر ریشه در نیازهای ثابت دارند، عالمان دینی با کمک آن اصول، فروع و جزییات را نیز استنباط می کنند، که این شیوه، اجتهاد نام دارد.
تفاوت سکولاریسم با سکولاریزاسیون
...

پیشنهاد کاربران

واژه پیشنهادی برای معادل آن: بی سوی گرایی، خردگرایی، حکمت گرایی.

جهان گرائی

افرین برشما. . .
ا

در صور امکان مرجع اورده شد

ریشه شناسی سکولاریسم از نظر واژه ای
سکولاریسم از سکولار + پسوند «ایسم» ساخته شده است. این واژه از ریشه ی هند و اروپایی Sei ( = پراکنده ) ساخته شده که رفته رفته Seitlo گشت و با همان معنی وارد زبان لاتین شد و سکولوم ( = قرن، یک سال، اصالت، ریشه، نسل، نژاد ) خوانده شد. اینکه چرا معنی آن از پراکنده به معانی دیگری تغییر یافت، در فرهنگ ها بیان نشده؛ و به نظر می رسد این واژه نیز مانند بسیاری از واژه ها در همه ی زبان ها باشد که در گذر زمان تغییر معنی می دهند. البته نقش پیدایش مذهب مسیح را در تغییر معنایی این واژه نباید از نظر دور داشت.
پس از قرن ها، سکولوم به صورت سکولاریس درآمد با این معانی: قرن، دنیایی، غیر دینی، کافر، مشرک، خدانشناس. اگر بخواهیم نقش معنی ریشه ای یعنی پراکنده را در پیدایش معانی: دنیایی، غیر دینی و کافر برای سکولاریس در نظر بگیریم، می توان گفت کلیسائیان یا دینداران به کسی که از اطراف دین پراکنده شده و اصالت دینی خود را از میان برده، سکولار گفتند. این معنی از سال 1174به بعد برای این واژه به کار رفت.
واژه ی سکولاریس در سال 1549 میلادی از لاتین وارد زبان های اروپایی شد. در آن زمان، در میان مردم اروپا بیش تر به معنای قرن به کار می رفت و به چیزی یا رویدادی گفته می شد که در صد سال رخ می داد. در 1745 به کسی یا چیزی گفته می شد که یک قرن زندگی می کرد:
Arbres seculaires ( = درختان صد ساله ) . در نوشته های بالزاک ( 1799ـ 1850 ) آمده است:
Des habitations trios fois seculaires y sont encore solides quoique construites en bois.
«پس از سه قرن، خانه ها همچنان محکم است؛ زیرا از چوب ساخته شده اند. »
کم کم این معنی سکولاریس، یعنی کسی یا چیزی که یک قرن زندگی می کرد، دست به دست رخدادهای فرهنگی پس از رنسانس داد؛ رنسانسی که همه ی نگاهش، بر خلاف کلیسا، به زندگی این جهانی انسان بود و نسل پس از رنسانس که دیگر به بهشت نمی اندیشید، به این باور رسیده بود که حداکثر عمر آدمی یک قرن است؛ و بر پایه این باور، آدمی باید بکوشد تا بیش ترین بهره برداری را از این زمان ببرد. از این دیدگاه، توجه کردن به دین و رعایت قوانین آن، چیزی جز تباه کردن این دوره ی کوتاه زندگی نیست.
بنابراین از 1789 میلادی، چون اروپائیان با الهام گرفتن از فلسفه و ادبیات یونان باستان و نیز سختگیری های کلیسا در قرون وسطی که زندگی را فقط در بهشت می دید و برای این جهان ارزشی قائل نبود، به این نتیجه رسیدند که باید مکتب یا باوری را که جلوی خوشگذرانی در این جهان را می گیرد، از جامعه تبعید کرد؛ لذا سکولاریسم به عنوان پرچمی در مقابل اعتقادات دینی برافراشته شد و معانی واژه ای آن از میان رفت و صورت اصطلاحی به خود گرفت و برای معنی آن به جای یک یا چند واژه، یک تعریف وضع شد.
تعریف سکولاریسم
عبارت است از عبور سازمان یافته از یک جامعه ی دینی به یک جامعه ی غیر دینی. به عبارت دیگر، سکولاریسم آیینی است که بر اساس آن، نباید مذهب در میان جامعه وجود داشته باشد؛ نه در دستگاه سیاسی و نه قانونگذاری. از سوی دیگر، قدرت سیاسی نیز نباید در کارها و ساختار مذهب دخالت کند.
اینکه در تعریف سکولاریسم گفته شده عبور سازمان یافته، از این روست که سکولاریسم می خواهد بر اساس زمانبندی و همچنین برنامه ریزی همه ی بخش های جامعه ( فرهنگ، اقتصاد و سیاست ) را از اندیشه های دینی و آخرت گرایی جدا سازد. امروزه مانند گذشته نیست که برای رسیدن به اهداف، بویژه اهداف فرهنگی، در بسیاری از موارد زمان تعیین نمی شد. سکولاریسم نو معتقد است که زمان نقش مؤثری در اجرای برنامه ها دارد؛ زیرا عمر بشر چنان دراز نیست؛ پس باید هر نسلی از دستاوردهای برنامه ریزی خود بهره مند شود.
آنچه در تعریف سکولاریسم شایان توجه است، این مکتب سیاست را از دخالت در کارها و ساختار مذهب باز می¬دارد؛ ولی آیا واقعا این گونه است؟ آیا چنین چیزی امکان پذیر است؟ مسلما خیر؛ زیرا این آغاز راه است؛ یعنی سکولاریسم با بیرون راندن دین از جامعه و زندانی کردن آن در درون فرد، گام نخست را برداشته است؛ و این تنها یک شعار است که سیاست نباید در مذهب دخالت کند؛ چون با به دست گرفتن قدرت سیاسی، قدرت اقتصادی و فرهنگی نیز به دست آنان می افتد و در آن صورت خانواده های دیندار چگونه می توانند در برابر تاخت و تاز فرهنگی و اقتصادی سکولاریسم از خود پاسداری کنند؟
در چنین جامعه ای نوشتن نقدها، رمان ها و ساختن فیلم ها و نمایشنامه های طنز و ناهنجار از باورهای دینی و دینداران آزاد است، و هر کس با عقل خود در باره ی آنها داوری خواهد کرد.
بجز تعریفی که داده شد، تعاریف دیگری نیز از سکولاریسم شده که به قرار زیر است:
ــ دنیاگرایی با کنار نهادن زهد و شیوه ی زاهدانه؛ در برابر کسانی که زندگی راهبانه پیش می گیرند؛ راهبانی که شرط سعادت اخروی را نفی کامجویی های دنیوی می دانند.
ــ جدایی جامعه ی دینی از جامعه ی سیاسی به گونه ای که دولت حق دخالت در کارهای دینی را نداشته باشد و کلیسا هم نتواند در امور سیاسی مداخله کند.
ــ اعتقاد به اینکه قوانین آموزش و امور اجتماعی باید بیش از آنکه بر مذهب استوار باشد، بر داده های علمی بنا شود.
ــ مخالفت با شرعیات و مطالب دینی، روح دنیاداری، طرفداری از اصول دنیایی و عرفی، دلبستگی افراطی به کارها و ظواهر زندگی، از قید کشیش یا رهبانیت رها شدن، دنیا پرست شدن.
ــ عقلانی کردن دین، دور کردن خداوند از جهان و تفسیر و تبیین امور عالم مستقل از مشیت و تصرف و تقدیر او.
ــ علمی بودن یا علمی شدن، کنار گذاشتن آگاهانه ی دین از زندگی و سیاست.
ــ حکومت سکولار، حکومتی است که دین را نه مبنای مشروعیت خود قرار می دهد و نه مبنای عمل خود.
همه ی این تعریف ها بازتاب همان تعریفی است که در آغاز داده شد؛ و هر کس کوشیده آن را به زبان خود بیان کند. البته برخی از این تعریف ها به سکولاریس . . .


کلمات دیگر: